ستاره آمریکایی
درباره نویسنده جکی کالینز:
جکی کالینز (Jackie Collins) نویسنده کتاب ستاره آمریکایی، جکی کالینز (انگلیسی: Jackie Collins; ۴ اکتبر ۱۹۳۷ – ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۵) رماننویس اهل بریتانیا بود. وی در طول دوران کاری خود تعداد ۳۲ رمان نوشت و بیش از ۵۰۰ میلیون جلد از آثارش در ۴۰ کشور به فروش رسیده است. همچنین تعداد ۸ فیلم و سریال بر اساس رمانهای وی ساخته شدهاست. وی خواهر کوچکتر جون کالینز، ستاره سینما بود.
دو کتاب «دنیا پر از مرد متأهل است» (نخستین رمان) و «دنیا پر از زن مطلقه است» از کتابها پرفروش او بودند که در نخستین سالهای فعالیتش منتشر شدند. از دیگر کتابهای این رماننویس میتوان به «عشاق و قماربازان»، «ستاره آمریکایی»، «ستاره راک»، «شانس»، «خوششانس» و «خانم رئیس» اشاره کرد.
درباره کتاب ستاره آمریکایی:
نیک آنجلو با موهای سیاه و سفید، چشمان آبی روشن و حرکت سیری ناپذیرش، نمیتواند از انگ این که پسر آزار دیده پدری الکلی و بیتغییر است بگریزد. با این حال، او سعی میکند ریشههای خود را از بین ببرد، و جذابیتهایش به زودی توجه و محبت لورن رابرتز اجتماعی را جلب میکند.
خانواده لورن به شدت مخالف اتحاد شاهزاده خانم کوچولوی خود و خانوادهی منحوس شهر هستند و هر کاری که از دستشان بر میآید انجام میدهند تا این دو را از هم بپاشند – که به یک تراژدی وحشتناک ختم میشود که عاشقان را برای چندین دهه در مسیرهای مختلف قرار میدهد. نیک به یکی از بزرگترین ستارههای هالیوود تبدیل میشود و لورن وارد دنیای مدلینگ نیویورک میشود و همه را با حرفهاش شگفتزده میکند و به سمتی میرود که او هرگز انتظارش را نداشت.
با این حال، هر چقدر زمان میگذرد، آنها توسط راز تاریکی که به اشتراک میگذارند، شکار شدهاند، نیک و لورن هرگز نمیتوانند یکدیگر را فراموش کنند. و هنگامی که آنها دوباره به هم میرسند، جرقه قدیمی آنها در این داستان قانع کننده عشق، رابطه جنسی، در شرف زدن است… و قتل. این حماسه قدرتمند در برابر پس زمینههای پر زرق و برق نیویورک و هالیوود میگذرد و به عمق و خطرات یک رابطه ممنوعه میپردازد.
قسمتی از کتاب ستاره آمریکایی:
اتاق با یک حرکت ناگهانی باز شد. صدای خشخش لباس ابریشمی هانی و رایحۀ خوش عطرش در فضا پیچید. چرا نیک با او بود؟ این سؤالی بود که در ذهنش تداعی شد. مسئله این بود
که سؤالات زیادی در زندگی نیک وجود داشت که جواب مناسبی برای آنها نمییافت.
هانی به سمت تخت میآمد. او بسیار لوند، با اندامی هیجانانگیز و ذهنی خالی بود. احساس کرد هانی کنار تختخوابش ایستاده و مایل است او را بیدار کند. چه بد! حوصلهاش را نداشت. مطمئن بود به زودی او را ترک خواهد کرد.
نیک بدون توجه به هانی، به سرعت از روی تختخواب بلند شد. داخل حمام رفت و درب شیشهای حمام را پشت سرش قفل کرد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.