سبد خرید

ساعت بی‌عقربه

ناشر : بیدگلدسته: , ,
موجودی: ناموجود

128,000 تومان

کارسون مک کالرز، نویسندۀ زن آمریکایی که بسیاری او را مهم‌ترین نویسندۀ زن نیمۀ دوم قرن بیستم در آمریکا می‌دانستند، در آخرین رمانش ساعت ‌بی‌عقربه (1961) با شیوه‌ای متفاوت به مسئله نژادپرستی می‌پرازد، وقایع این رمان در شهری کوچک در یکی از ایالت‌های جنوبی رخ می‌دهد و در آن چند خرده داستان هر کدام با یک شخصیت متفاوت به هم می‌پیوندد و در لحظه آخر سیر وقایع به گونه‌ای پیش می‌رود که شخصیت‌ها باید برای جان نوجوانی سیاه پوست دست به انتخابی اخلاقی بزنند.

تنسی ویلیامز: مکالرز با چنان همدلی و شناختی قلب آدمی را زیر ذره بین گذاشته است که هیچ نویسنده دیگری به گرد پایش نمی‌رسد.

ناموجود

می‌توانید ایمیل خود را وارد کنید تا از موجود شدن این محصول بصورت خودکار آگاه گردید.

مقایسه




ساعت بی‌عقربه

کارسون مکالرز، نویسنده و شاعر آمریکایی، یکی از مهم‌ترین چهره‌های ادبی ایالات متحده در نیمۀ دوم قرن بیستم بود. او در عمر کوتاهش پنج رمان، دو نمایشنامه، بیست داستان کوتاه و خودزندگی‌نامه‌ای ناتمام نوشت. لولا کارسون اسمیت، که بعدها با نام کارسون مکالرز شناخته شد، در سال 1917 در کلمبوس جورجیا به دنیا آمد. در هفده سالگی راهی نیویورک شد و در رشتۀ نویسندگی خلاق به تحصیل مشغول شد. در 23 سالگی نخستین رمان خود را با عنوان «قلب، شکارچی تنها» منتشر کرد. این رمان خیلی زود با استقبال مواجه شد و مک‌کالرز را در اوج جوانی به یکی از چهره‌های اصلی ادبیات آمریکا در دوران خود تبدیل کرد.  بسیاری دومین کتاب مکالرز به نام «آواز کافۀ غم‌بار» را بهترین اثر او می‌دانند. مک کالرز در کمتر از یک سال اثر بعدی خود را با نام «مهمان عروسی» چاپ کرد. اقتباس تئاتر این رمان به قلم خود مک‌کالرز در سال 1950 در برادوی به روی صحنه رفت و تحسین‌های بسیاری را برانگیخت. «ساعت بی‌عقربه» آخرین اثر کارسون مکالرز در سال 1961 و بیست سال پس از انتشار اولین اثرش منتشر شد. مکالرز در سال 1967 و در سن پنجاه سالگی به علت سکته‌های مغزی مکرر از دنیا رفت. او در زمان مرگش نیز مشغول نوشتن زندگی‌نامه‌اش بود.

ساعت بی‌عقربه را مکالرز به سبک معمول خودش نوشت: تکنیک‌های روایی قوی، توصیف دقیق شخصیت‌ها و به کار گرفتن قهرمانی که هم قربانی و هم شاهد اتفاقات اصلی داستان است. مکالرز، که در دهه‌های بیست و سی زندگی‌اش نویسندۀ پرکار و موفقی بود، «ساعت بی‌عقربه» را بعد از ده سال سکوت منتشر کرد. این کتاب در زمان انتشارش در مقایسه با دیگر آثار مکالرز آنطور که باید دیده نشد، اما اکنون و پس از گذشت سال‌ها از انتشار آن به دلیل نوع روایت و موضوع آن توانسته است جایگاه خود را به عنوان رمانی جلوتر از زمانه‌اش به دست آورد.

قسمتی از کتاب ساعت بی‌عقربه:
مرگ برای همه یکسان است، اما هر آدمی به شیوه‌ی خاص خودش می‌میرد. برای جی. تی. مالون ماجرا به‌قدری عادی شروع شد که او تا مدتی پایان زندگی‌اش را به اشتباه نشانه آغاز فصلی تازه می‌شمرد. زمستان چهلمین سال زندگی‌اش چنان سرد بود که برای شهری جنوبی عجیب به نظر می‌رسید، زمستانی با شب‌های روشن و روزهای یخ‌زده‌ی بی‌رمق. بهار آن سال، یعنی سال ۱۹۵۳، تا نیمه‌ی مارس، نشان نداد و تازه آن موقع بود که نرم نرمک از راه رسید. مالون در آن روزها که تازه درختان شکوفه می‌زدند و هوا توفانی بود دائم کرخت و ناخوش بود. شغلش داروسازی بود و تشخیص خودش این بود که دچار تب بهاره شده و برای خودش جگر و مکمل آهن تجویز کرد.
با اینکه زود از نفس می‌افتاد، همچنان به همه‌ی کارهای عادی و روزمره‌اش می‌رسید؛ پیاده به محل کارش می‌رفت و داروخانه‌اش که همیشه از اولین مغازه‌هایی بود که در خیابان اصلی شهر کرکره‌اش بالا می‌رفت، تا ساعت ۶ بعدازظهر یکسره باز بود. ناهار را در رستورانی در مرکز شهر می‌خورد و شام را در خانه کنار خانواده‌اش، ولی بد غذا شده بود و مدام وزن کم می‌کرد. وقتی کت و شلوار زمستانی‌اش را کنار گذاشت و کت و شلوار نازک تابستانی را به تن کرد، شلوارش در تن لندوک و نزارش زار می‌زد. شقیقه‌هایش به‌قدری تو رفته بود که وقتی چیزی می‌جوید و قورتش می‌داد، رگ‌هایش ‌بیرون می‌زد و سیب گلویش در گردن لاغرش به تقلا می‌افتاد. مالون اما دلیلی برای ترس نمی‌دید.

وقتی از ارتفاع دوهزار پایی به پایین نگاه کنی، زمین منظم و قانونمند به نظر می‌رسد. شهر، حتی شهری مثل مایلن، از آن ارتفاع متقارن دیده می‌شود، شهری منسجم، با هندسه‌ای دقیق مثل لانه کوچک زنبورعسل. از آن بالا، به نظر می‌رسد که اقطاع و زمین‌های اطراف شهر با قانونی عادلانه‌تر و دقیق‌تر از قوانین مالکیت و تعصب کور تقسیم شده‌اند: متوازی الاضلاع تیره کاج‌ها، زمین‌های مربع شکل، چمنزارهای مستطیل شکل. در این روز بی‌ابر، آسمان آبی‌ای که هواپیما را در دل خود گرفته و آسمان فراز آن چنان یکدست و بی‌کران است که چشم وخیال انسان قادر نیست به عمقش رخنه کند. اما زمین، آن پایین، گرد است و متناهی از این ارتفاع، آدمی وحقارت‌های ریز و درشتش به چشم نمی‌آید. زمین از آن دورها بی‌نقص است و کامل.

 

 

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

مترجم

نوع جلد

شمیز

قطع

پالتویی

نوبت چاپ

سال چاپ

1398

تعداد صفحات

452

زبان

موضوع

,

شابک

9786226863094

وزن

290

جنس کاغذ

عنوان اصلی

Clock Without Hands
1961

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “ساعت بی‌عقربه”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...