روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه قاجار: به انضمام سفرنامه اول فرنگ (از شوال 1288 تا ذیحجه 1290ق)
درباره نویسنده ناصرالدینشاه قاجار:
ناصرالدینشاه (تولد ۲۵ تیر ۱۲۱۰ – درگذشتهٔ ۱۲ اردیبهشت ۱۲۷۵) که پیش از پادشاهی ناصرالدین میرزا خوانده میشد، معروف به «قبلهٔ عالم»، «سلطان صاحبقران» و بعد از کشته شدن توسط میرزا رضای کرمانی «شاه شهید»، چهارمین شاه از دودمان قاجار ایران بود. او با نزدیک به ۵۰ سال پادشاهی، طولانیترین دورهٔ پادشاهی را در میان دودمان قاجار دارد و به افتخار نیم قرن سلطنت بر ایران، خود را صاحب قران نامید. او همچنین نخستین پادشاه ایران بود که خاطرات خود را نوشت. همچنین، ناصرالدینشاه اولین پادشاه ایرانی بود که در رأس هیئت حاکمه برای بازدید از تمدن و تکنولوژی غرب عازم اروپای نوین شد. ناصرالدینشاه در سال ۱۲۷۵ خورشیدی و در آستانه مراسم پنجاهمین سال پادشاهیاش به ضرب گلوله ترور شد. او را در حرم عبدالعظیم حسنی در ری به خاک سپردند.
درباره کتاب روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه قاجار:
ناصرالدینشاه قاجار که پادشاهی شکارچی، عاشق سیروسفر و گشتوگذار بود و بیش از نیمقرن بر ایران حکومت کرد، شخصاً به نگارش خاطرات خویش پرداخته است. وی سهبار در سالهای 1290، 1295 و 1306 ه.ق. به فرنگستان رفت و سفرنامههای خود را از لحظه حرکت از تهران و گاهی چند روز قبل از حرکت تا زمان برگشت به تهران به نوشته است. خاطرات وی در سفر اول و دوم به خط خودش و در سفر سوم به تقریر وی و خط همراهانش از قبیل دختر خوشخط او فخرالدوله، غلامحسینخان امیخلوت، ابوالقاسمخان ناصرالملک، ابوالحسنخان فخرالملک و… نوشته شده است.
قسمتی از کتاب روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه قاجار:
چون کتابهای روزنامههای شکارهای قدیم را که شش هفت جلد میشد، دو روز قبل به صحافباشی دادهام که همه را در یک مجلد درست کند، کتابی نداشتم که روزنامه بنویسم؛ لهذا این کتاب را شب یکشنبه ۲۶ شهر شوال سنه 88[12] قویییل – جدی – به دست گرفته مینویسم، اما با کسالت مزاجی قدری و روحانی.
در ۲ همین ماه شوال که به شکار جاجرود رفتیم، به تفصیل در روزنامه على حده نوشته شده است؛ الحمدلله بسیار خوش گذشت، شکار زیادی کردم، هیجده شکار ارقالی و غیره زدم – یعنی تكه بز – در معاودت از بواسیر یک هفته خون زیادی آمد، قدری بیحال شدم و رنگورو زرد شد، زیر چشم نفخ کرد، دل تپش آمد؛ الحمدلله سلامت بود و هست.
روز جمعه ۲۴ شهر شوال [۱۲۸۸]
از صبح برف آمد الى غروب، به طوری که برف و بارندگی از این بهتر بحمدالله تعالی نمیشود؛ بسیار خوب بارید به قدر نیم ذرع برف بارید، صحرا و کوهها بالمره سفید شد.
چندین سال بود که همچه رحمتی نازل نشده بود. ما بندگان پست فطرت بیمعنی هیچنفهم خر، قدر این نعمتهای خداوندی را نمیدانیم و نمیفهمیم، مگر باز خود باری تعالی ترحم فرموده بر این نادانها. دیگر انشاء الله غضب نفرمایند و همیشه درهای رحمت انشاء الله باز باشد.
خلاصه روز بعد را که ۲۵ باشد میل سواری و تماشای صحرا شد؛ به سیاچی حکم شد برود میرشکار را خبر کند که صبح زود برود به سرکش سیاهغار شکار پیدا کند…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.