ذهن اسیر
درباره نویسنده چسواو میوش:
چسواو میوش (Czesław Miłosz) نویسنده کتاب ذهن اسیر، (زاده ۳۰ ژوئن ۱۹۱۱ – درگذشته ۱۴ اوت ۲۰۰۴) شاعر و مترجم و استاد دانشگاه لهستانی بود. چسلاو میلوش سال ۱۹۸۰ برنده جایزه نوبل ادبیات شد.
در جریان جنگ جهانی دوم و تهاجم به لهستان به دست آلمان نازی میلوش با مطبوعات همکاری میکرد واشعار او جزو نخستین کتابهایی بودند که در لهستان پس از چنگ به چاپ رسیدند. میلوش رایزن فرهنگی لهستان کمونیستی در نیویورک و پاریس بود اما در سال ۱۹۵۱ با قطع رابطه با دولتلهستان در فرانسه پناهنده سیاسی شد و در آنجا چندین اثر در انتقاد از استالینیسم را به رشته تحریر درآورد. در پاریس با مؤسسه ای که در زمینه ادبیات مهاجرین لهستانی فعالیت داشت همکاری میکرد. دوره جنگ سرد اوایل دهه ۱۹۵۰ برای میلوش اوج دوره انزوا و تنهایی بود. در سال ۱۹۷۳ خوانندگان انگلیسی زبان با ترجمه شدن برخی از مجموعه اشعارش با او ارتباط برقرار کردند.
او در دهه ۱۹۹۰ با فروپاشی کمونیسم به کراکوو بازگشت اما بهطور مرتب به ایالات متحده آمریکا سفر میکرد . میلوش برنده چندین جایزه معتبر ادبی همچون جایزه نوبل، جایزه ادبیات اروپا (۱۹۵۳)، جایزه بینالمللی ادبیات نوئستات در سال ۱۹۷۸ و کمک هزینه تحقیقاتی گوگنهایم شدهاست. بخاطر مجموعه آثار احساس برانگیز و اندیشمندانه اش در انعکاس فجایع و قساوت قرن بیستم شهرت داشت از زمان فروپاشی کمونیسم که به او اجازه دادند پس از سی سال زندگی در غربت به زادگاه خود بازگردد دراین شهر مقیم بود. او در مدت اقامت خود در فرانسه و ایالات متحده که قریب به ۳۰ سال طول کشید به سمبل برجسته مخالفت با کمونیسم مبدل شد و معروفترین اثر او با نام «ذهن اسیر» تصویرگر وضع اسفناک روشنفکران تحت رژیم دیکتاتوری کمونیستی بود.
درباره کتاب ذهن اسیر:
آیزایا برلین: «کتابی بسیار قدرتمند… شرحی که از فرهنگ رژیم توتالیتر میدهد بینظیر است.»
چسواو میوُش در کتاب «ذهن اسیر» با رویکردی نقادانه و با اتکا به تجربیات خود به عنوان کسی که کمونیسم را در هیاتی استالینیستی، یعنی مخوفترین شکل آن، از نزدیک دیده و تجربه کرده است، از دامهایی میگوید که کمونیسم پیش پای روشنفکران پهن میکند.
کتاب «ذهن اسیر» زمانی نوشته شد که میوُش خود تازه از لهستان تحت سیطره و نفوذ استالینیسم به فرانسه گریخته بود. این کتاب را با کتابهای «۱۹۸۴» جورج اورول و «ظلمت در نیمروز» آرتور کوستلر مقایسه کردهاند. متن اصلی کتاب «ذهن اسیر» اولین بار در سال ۱۹۵۳ منتشر شده است.
موضوع کتاب «ذهن اسیر»، چنانکه چسواو میوُش خود در یادداشتی که در سال ۱۹۸۱، یعنی ۳۰ سال بعد از انتشار این کتاب، بر آن نوشته است توضیح میدهد، «آسیبپذیری ذهن قرن بیستمی در برابر فریبندگی آموزههای اجتماعی ـ سیاسی و آمادگیاش برای پذیرش وحشت رژیمی توتالیتر در آیندهای فرضی است.»
میوُش در کتاب «ذهن اسیر» در پی علتیابی اشتیاق به یقین و قطعیت از هر نوع، حتی خیالیترین انواع آن، است و چنانکه که از یادداشتی که ذکرش رفت برمیآید، گویی ۳۰ سال بعد از انتشار چاپ اول این کتاب، آن را همچنان واجد موضوعیت میبیند چراکه معتقد است «کششی که تفکر توتالیتری، چه از نوع چپ و چه راست، از آن بهره میگیرد متعلق به گذشته جهان نیست؛ برعکس، گویا رو به افزایش است.»
«ذهن اسیر» از خلال روایت تجربهها و مشاهدات و دریافتهای شخصی چسواو میوُش، تصویری روشن از نظام توتالیتر حاکم بر روسیه شوروی و کشورهای اروپای شرقی و آنچه در این کشورها به دموکراسیهای خلق معروف بود و شیوه تأثیرگذاری آن بر ذهن روشنفکران این کشورها به دست میدهد.
میوُش در کتاب «ذهن اسیر» ما را با خود به دنیای روشنفکران بلوک شرق، که تحت سیطره حکومتهای کمونیستی میزیستند، میبرد تا ببینیم و دریابیم که آن حکومتها چگونه بر ذهن روشنفکران اثر میگذاشتند و شیوه تفکرشان را شکل و جهت میدادند و آنها را سرسپرده خود میکردند. در واقع کتاب «ذهن اسیر» سازوکاری را شرح میدهد که از طریق آن استقلال نویسنده و روشنفکر از او گرفته میشود و نویسندگان و روشنفکران یک جامعه، طی این سازوکار، به سرسپردگان و فرمانبران ایدئولوژیای بدل میشوند که حکومت به آنها تزریق میکند. این سرسپردگی را میوُش، بهعنوان یک نویسنده و روشنفکرِ زیسته در نظامی توتالیتر، از نزدیک دیده و درک کرده است و کتاب «ذهن اسیر» ماحصل این درک است.
قسمتی از کتاب ذهن اسیر:
بنا بر الگوی ساختارگرایی، بخش معناداری از نظم حیات و هر موجود زندهای حاصل محدودیتهای درونی اساسی یا عوامل علّی است که اینها به نوبۀ خود از خواص فیزیکی و بنیادین سامانههای زیستی و مواد زیستی ایجاد میشوند.
بهعبارت دیگر، نظم زیستی حاصل سازگاری برای برآورده کردن اهداف کارکردی نیست. یکی از سادهترین مثالهای این نوع از نظم یا همان “نظم ساختاری” غشای سلول است که بهشکل لایۀ نازکی که سطح سلول را میپوشاند درآمده و کاملاً حاصل ویژگی آب گریز اجزای چربی خودش است. یعنی حاصل یک قانون فیزیکی است، صرفنظر از هر هدف کارکردی که ممکن است در این بین وجود داشته باشد.
این محدودیتهای درونی یا همانطور که در قرن نوزدهم به آن گفته میشد قوانین فرمهای زیستی مورد قبول بسیاری از زیستشناسان قبل از داروین بود و آنها بهاینترتیب نحوۀ شکلگیری موجودات زنده را به چند طرح یا “تیپ” اصلی محدود میکردند. درست مثل قوانین اشکال شیمیایی یا شکلهای بلور که مواد شیمیایی و بلورها را به مجموعههای محدودی از اشکال قانونمند محدود میکرد. این دیدگاه اشاره بر این دارد که بسیاری از اشکال بنیادین حیات مثل سایر شکلهای طبیعی و نهایتاً از طریق خودسازماندهی ماده بهوجود آمدهاند و قوانینی جهانشمولاند.
ساختارگرایی، حداقل بهشکلی که در قرن نوزدهم در نظر گرفته میشد و در مدلی که من در اینجا از آن دفاع میکنم بهطور ضمنی اشاره بر این دارد که گونههای اصلی موجود در حیات و در واقع تمام پیشرفتهای تکاملی حیات بر روی زمین در دل طبیعت ساخته شدهاند. بنابراین حیات، آنطور که بعد از داروین به آن نگریسته میشود، مصنوع زمان و شانس نیست. بلکه قابل پیشبینی است و بخش ضروری از کل کیهان به شمار میرود.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.