تفکر، سریع و کند
درباره نویسنده دانیل کانمن:
دنیل کانمن (Daniel Kahneman) نویسنده کتاب تفکر، سریع و کند، (زادهٔ ۵ مارس ۱۹۳۴) روانشناس آمریکایی-اسرائیلی است. که برای کار بر روی روانشناسی قضاوت و تصمیمگیری، و نیز اقتصاد رفتاری، که به خاطر آن جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۰۲ (به همراه ورنون اسمیت) را برد، مشهور است. یافتههای تجربی او فرض رایج عقلانیت انسان در نظریهٔ اقتصاد مدرن را به چالش میکشد. کانمن به همراه آموس تْوِرسکی و دیگران، پایهای شناختی برای خطاهای رایج انسانی که از اکتشاف و سوگیری ناشی میشوند ارائه داد و نظریه چشمانداز را توسعه داد. او در سال ۲۰۰۲ به خاطر کار بر نظریهٔ چشمانداز برندهٔ جایزه نوبل اقتصاد شد. کانمن استاد بازنشستهٔ روانشناسی و امور عمومی در مدرسه وودرو ویلسن دانشگاه پرینستون است. او با عضو انجمن سلطنتی آن ترایسمن ازدواج کردهاست.
کانمن باوجود اینکه در شهر تلآویو متولد شده بود، اما بیشتر دوران کودکی خود را در پاریس گذراند. وی در سال ۱۹۴۶ میلادی نهایتاً از فرانسه به اسرائیل بازگشت. وی مدرک لیسانس و فوق لیسانس خود را در رشته روانشناسی و علوم ریاضی از دانشگاه عبری در اورشلیم دریافت نمود. پس ازآن به نیروهای دفاعی اسرائیل پیوست تا دوران نظام وظیفه را طی کند. وی در دوران خدمت نظام وظیفه در بخش روانپزشکی در ارتش اسرائیل به خدمت پرداخت. در سال ۱۹۵۸ به ایالات متحده آمریکا رفت و مدرک دکترای خود را در سال ۱۹۶۱ در رشته روانشناسی از دانشگاه کالیفرنیا، برکلی کسب نمود.
موضوع «ناسازگاری و خطاهای تصمیمگیری» توسط افراد متخصص و خبره از جمله موضوعات محوری است که کانمن در تحقیقات خود به آن پرداختهاست. تحقیقات کانمن و آموس تورسکی موجب شد تا تحولی اساسی در حوزه اقتصاد و فاینانس ایجاد شود چرا که همواره در عمل دیده میشود رفتار عاملان اقتصادی با آنچه که تئوری رفتار عقلانی پیشبینی میکرد منطبق نیست. آنها از طریق آزمایشهای تجربی نشان دادند که چه اشتباهها، تناقضها و جهتگیریهایی همواره در تصمیمگیریهای انسانی وجود دارد. برپایه تحقیقات بعمل آمده توسط وی، تصمیمگیری انسانها در معرض خطا است و چقدر باید مراقب جهتگیریها بود. امروزه کاربرد تحقیقات کانمن تحولی شگرف در حوزه فاینانس موجب شده و کمک به فهم این موضوع کرده که چگونه عاملان اقتصادی در مورد زمان، پول و منابع خود تصمیمگیری میکنند.
درباره کتاب تفکر، سریع و کند:
تفکر، سریع و آهسته کتابی است که در سال ۲۰۱۱ توسط دانیل کانمن، برنده جایزه نوبل در اقتصاد منتشر شد.، این کتاب خلاصه تحقیقاتش در چند دهه است، وی اغلب با همکاری آموس تفیسکی کارش را انجام میداد. این کتاب تمام سه مرحله زندگی عملی او را شامل میشود: اولین روزهای او در تحقیق دربارهٔ تعصب شناختی، کار او در نظریه انتظار و کار اخیر او در خوشبختی. در این کتاب، کانمن آنچه را که او به نام «درمانگر دو مغز» مینامد، بحث میکند، جایی که مغز به دو سیستم تقسیم میشود که ما را به فکر میاندازد که عبارتند از: «سیستم ۱» که به سرعت و بهطور خودکار کار میکند، و سیستم عاطفی نام دارد که معمولاً تلاش زیاد بخرج نمیدهد، در مقابل، سیستم ۲ کندتر است، نیاز به تلاش بیشتری دارد و سیستماتیک و منطقی کار میکند.
کانمن نظریه انتظار را، که مبنای جایزه نوبل او بود، توسعه داد، تا خطاهای تجربی را که وی در نظریه کاربرد دانیل برنولی مشاهده کرده بود، در نظر بگیرد. این نظریه فرضیههای منطقی را ارائه میدهد که انتخاب واقعی افراد را منعکس نمیکند، زیرا آنها تعصبهای رفتاری را مورد توجه قرار نمیدهند. به عنوان مثال، ممکن است بهطور عقلانی فرض شود که فرد ارزش دوگانه ای را برای یک احتمال خاص تعیین میکند، اگر نسبت ضریب احتمال اولیه را چند برابر کنیم. اگر او ۱۰٪ شانس برنده شدن یا ۲۰٪ داشته باشد، احتمال دوم را دو برابر ارزش اول احتمال میدهد، اما آزمایشها عکس آنرا نشان میدهد.
قسمتی از کتاب تفکر، سریع و کند:
عبارت پرکاربرد «توجه کنید» ، یعنی سهم مشخصی از توجه خود را برای فعالیتها تعیین کنید و اگر بکوشید از سهم خود فراتر روید، به مشکل برخواهید خورد. فعالیتهای نیازمند تلاش و توجه، با یکدیگر تداخل میکنند؛ از این رو، انجام دادن چند کار در یک لحظه، ناممکن یا بسیار دشوار است. شما نمیتوانید هنگام گردش به چپ در ترافیکی سنگین پاسخ ۲۴×۱۷ را محاسبه کنید. شما میتوانید چند کار را با هم انجام دهید؛ اما تنها به شرطی که آن کارها ساده و آسان باشند. احتمالاً هنگام رانندگی در بزرگراهی خلوت، با همراهتان خیلی راحت صحبت میکنید یا بسیاری والدین با کمی حس گناه، به راحتی در حال خواندن قصه برای کودکشان به مسائل دیگر فکر میکنند.
هر فردی به این ظرفیت محدودِ توجه آگاهی دارد و رفتار اجتماعی ما نیازهای این محدودیت را برآورده میکند. هنگامی که راننده یک خودرو در حال سبقت گرفتن از یک کامیون در جادهای باریک است، همراهان او به طور منطقی دست از حرف زدن میکشند. آنها میدانند برهم زدن تمرکز راننده، نتیجه خوبی ندارد و احتمال میدهند که او موقتاً گوش شنوایی نداشته باشد و حرفهایشان را نخواهد شنید.
تمرکز شدید فرد بر یک کار میتواند چشم او را بر همه چیز ببندد؛ حتی به محرکهایی که به طور معمول توجه بسیاری را جلب میکنند. بارزترین اثبات تجربی در این زمینه را کریستفر چابریس و دنیل سیمونز در کتاب « گوریل نامرئی » به تصویر کشیدهاند. این دو، فیلمی کوتاه تهیه کردند که در آن، دو گروه یکی با لباسهای سیاه و دیگری با لباسهای سفید، توپ بسکتبالی را به یکدیگر پاس میدهند. بینندگان باید تعداد پاسهای گروه سفید را بشمارند و به بازیکنان سیاه توجهی نکنند.
این فعالیت دشوار است و به توجه کامل نیاز دارد. در میانه فیلم، زنی با لباس گوریل وارد میشود، از میان زمین بازی میگذرد، قدرت نمایی میکند و به راه خود ادامه میدهد. این گوریل حضوری ۹ ثانیهای در فیلم دارد. هزاران نفر این فیلم را دیدهاند و حدود نیمی از آنان متوجه هیچ چیز غیرعادی نشدهاند. وظیفه شمردن، به خصوص دستورالعمل نادیده گرفتن یکی از گروهها، موجب این کوری میشود. هرکس که این فیلم را بدون وظیفه شمردن مشاهده کند، امکان ندارد آن گوریل را نبیند. دیدن و جهت یابی، از فعالیتهای غیرارادی سیستم ۱ هستند؛ اما در عین حال، به توجه به محرکهای مربوطه وابستهاند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.