به امید دل بستم
درباره نویسنده لنکالی:
لنکالی (Lancali) نویسنده کتاب به امید دل بستم، با نام کامل اصلی Lou-Andrea Callewaert است. او در فرانسه به دنیا آمد، در ده سالگی به ایالات متحده نقل مکان کرد و خیلی زود شروع به پر کردن جعبههای خالی با داستانهایی کرد که مینوشت. او در دانشگاه فلوریدا تحصیل کرده و در آنجا ادبیات کلاسیک خوانده است.
درباره کتاب به امید دل بستم:
کتاب به امید دل بستم داستانی است دربارهی چند نوجوان که به بیماریهای مختلفی مبتلا و در بیمارستان بستری هستند. آنها حالا دیگر دوستهای خوبی شدهاند و در شیطنتها و دزدیهای بچگانه شریک یکدیگر هستند. با اینکه داستان از دید دانای کل روایت میشود، میدانیم که سَم شخصیت محوری داستان است. دوستانِ دیگرِ او سونی، نئو و کُر نام دارند، سونی دختری است که تنها با یک ریه نفس میکشد، نئو به بیماری ستون فقرات مبتلاست و روی ویلچر مینشیند. او نویسندهی قابلی است و ثبت برنامهها و پیریزی طرح نقشههای مختلف این گروه دوستانه به عهدهی اوست. کُر عضو دیگرِ این گروهِ دوستانه است که مادری فرانسوی و پدری اهل هائتی دارد و از بیماری قلبی رنج میبرد. لنکالی صمیمیتِ این چهار دوست را به زیبایی در محیطِ سردِ بیمارستان به نمایش میگذارد.
کتاب به امید دل بستم نامزد دریافت جایزهٔ بهترین کتاب جوانان در سال ۲۰۲۲ میلادی و یکی از زیباترین و احساسیترین رمانهای عاشقانهای است که داستانش بر اساس واقعیت نوشته شده است. این اثر از دیدگاه یک راویِ دانای کل نقل شده و کاوشی است در دوستی، احساس گناه، بیماری، عشق و تمام چیزهایی که آدمیان را به یک انسان تبدیل میکنند. نویسنده گفته است که این رمان پر است از خاطراتی واقعی که بهشکل شخصیتهای مختلف، مکانهای مشابه و ایدههایی همگون درآمده است. لنکالی این کتاب را در چند فصل نوشته است.
قسمتی از کتاب به امید دل بستم:
از وقتی پاییز شروع شده، کمی رنگ به صورت نئو آمده. جوشهای پروانهای و حملههای دردش فروکش کردند. از روزی که سی از بیمارستان مرخص شد دیگر قرصهای خود را تف نمیکند بیرون و سرمهایش را از دستش بیرون نمیکشد. بیاشتهایی هنوز برایش مشکل بزرگی است. بعضی روزها به بشقابِ خود خیره میشود، آنقدر با آن ور میرود که در نهایت به نظرش غذا خیلی زیاد میرسد و مجبور میشود آن را کنار بزند. تنها روزهایی که غذایش را تقریباً تمام میکند وقتهایی است که همه با هم غذا میخوریم. و همچنین روزهایی که سی برایش سیب میآورد.
سی باید استراحت مطلق داشته باشد اما دائماً این مسئله را نادیده میگیرد. از آنجایی که خانهشان خیلی به بیمارستان نزدیک است، بهندرت استراحت میکند. اگر هم استراحت کند کنار نئو است، با دهان باز میخوابد و در خواب چیزهایی زیرلب زمزمه میکند. در غیر این صورت طوری رفتار میکند انگار همهچیز در جهان سر جای خودش است. انگار نه انگار که دارد به بالای لیستِ پیوند اعضا نزدیک میشود. با هیکاری قدم میزند. وقتی هیکاری یک خوراکی از نانواییهای محلی میدزدد بهجای او عذرخواهی کرده و هزینهی آن را پرداخت میکند. درحالیکه داستان نئو و خود را میخواند تندتند در اتاق قدم میزند و روی کوچکترین جزئیات حساسیت به خرج میدهد. با گربه میرقصد و همانطور که نیمی از حواسش اینجاست و نیمی جای دیگر با سونی بازیهای تختهای میکند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.