بدبینی
درباره نویسنده آنسگار آلن:
آنسگار آلن (Ansgar Allen) نویسنده کتاب بدبینی، نویسنده کتاب هایی از جمله تاریخ کوتاه بدبینی، و رمان های سیاه پوست، تئاتر طاعون، بیداری و دست نوشته، بدبخت، و فهرست بیماران است. او سردبیر نشریه Erratum است و یکی از بنیانگذاران Risking Education، اثری از Punctum Books است. نوشتههای او در طیف وسیعی از مجلات، کتابها و رسانهها منتشر شده است (به ترجمههای چینی، ژاپنی، اسپانیایی، آلمانی، استونیایی و یونانی مراجعه کنید). او در شفیلد، انگلستان مستقر است.
درباره کتاب بدبینی:
سی. دِریک وارن؛ شاعر ، مدرس و توسعهدهندهی زمینههای کار نشده: «کتابی قابل دسترس و خوب و به خاطر طبیعت آن کمی پراکنده. ایده اصلی تشخیص بدبینی باستانی از بدبینی مدرن است. کتاب بیان میدارد که این کار بدون مخالفت با بدبینی باستانی (که هیچ آیینی، نظریهای و چارچوب گزارهای ندارد) تقریباً غیر ممکن است. بنابراین بهجای دور زدنهای متنی، چرخشی زیبا وجود دارد. تمرکز اصلی روی بدبینی باستانی و سپس جلوهی آن در بحثها و فرهنگها به ویژه از قرون وسطی تا قرنهای 19 و 20 است. چسبی که کتابِ بسیار خوب نوشتهشده را منسجم نگه میدارد «آموزش» است. این که بسیاری از اسطورهشناسیهای آموزش مدرن، لیبرالیسم، پیشرفت و غیره، خودشان بدبینانه هستند، بینشی عالی است.»
قسمتی از کتاب بدبینی:
«دیوژن چهرهای گریزپا باقی میماند. گستردهترین مجموعه داستانهای مربوط به دیوژن را میتوان در زندگی فیلسوفان بزرگ نوشته دیوژن لائرتی یافت که در قرن سوم میلادی یعنی پنج قرن پس از دیوژن که زندگی او در قرن چهارم قبل از میلاد بود پیدا کرد. هدفی که از روایتهای بازنگرانه فلسفه بدبینی حاصل میشود متعدد و چندجنبهای است. این تلاشهای ترکیبی نوستالژیک برای احیای سنتی از میان رفته است که دشمنی آن متوجه کسانی است که وارث دروغین آن بودهاند. آنها شامل هجونویسان لوسین در قرن دوم و منتقدین جولیان در قرن چهارم بودهاند. یادداشتهای تاریخی باقیمانده اگر انحراف واضح و ابطال فلسفه بدبینی نبودهاند، اما دقت قابل پرسشی داشتهاند. به همین دلیل است که بدبینی به رویگردانی از کسانی ادامه میدهد که میخواهند آن را مطالعه کنند.
اگرچه این مسائل برای کسب علم و دانش تاریخی آشنا هستند، وضعیت با طبیعت گریزپای بدبینی باستانی پیچیدهتر میشود. دانشمندان باید همچنین با حمایت از دشمنی فلسفه بدبینی با فعالیتهایی که شامل محققین معاصر میشود سروکار داشته باشند. حتی اگر آموزشهای بدبینانه در شکلی مستقیمتر منتقل میشد و میتوانستیم از دقت منابع خود مطمئن باشیم، باز هم بدبینی حضوری مختلکننده بود. همانطور که در دو فصل بعدی بررسی خواهیم کرد، چیزی دربارهٔ بدبینی باستانی وجود دارد که در مقابل فهم آن ایستادگی میکند. یا به عبارتی قویتر: تا محدودهای که بدبینی باستانی حیاتی بودن اولیهٔ خود را حفظ میکند، مفسرین خود را با پس زدن آنهایی که علاقمند به دانستن منشأ و عملکرد آن هستند و امید به خیری از آن دارند سردرگم میکند.
نوعاً زمانی که با انسانی بیمیل، یعنی هدف گریزپای تحقیق یا بررسی آکادمیک روبرو میشوید، او با توصیه خود آن را پاسخ میدهد، یعنی استفاده از بیمیلی موجود برای توجیه بررسی بیشتر، ترجیح یک پرسش بر دیگری، چندسانسازی روششناسیها، دعوت به بحث و مشاجره، پیچیده کردن مسئله برای کند و کاو بیشتر در چیزی که در برابر نفوذ نگاه خیره و به حساب آوردن منطق پژوهشگر مقاومت میکند. اینجا ابهام و دشمنی آشکاری که ضرورتاً باید کارکردهای بدبینی باستانی را به عنوان انگیزهای برای تحقیق معاصر بپوشاند، تضمین میکند که دورنمای مواجههای اساساً ناراحتکننده با بدبینی باستانی به تعویق میافتد.
دشمنی با فرهنگ خردورزانهای که با سنت بدبینی قابل تشخیص است، نتوانسته است فعالیتهای تحقیقی این تمرین و دیگر سنتهای مورد علاقه را مستحکم کند. در سالهای اخیر رسالات و مقالات آکادمیک که با این حیطه از مطالعه سروکار دارند یکدیگر را در یک توالی سریع دنبال کردهاند و تفاوتهای ظریفی به درک ما از بدبینی به عنوان زمینهٔ مطالعه افزودهاند در حالی که در انگیزش علاقه به فلسفهٔ بدبینی بهطور مشخصی دچار شکست شدهاند.»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.