بانویی از تاکنا (جهان نمایش 15)
درباره نویسنده ماریو بارگاس یوسا:
ماریو بارگاس یوسا (Mario Vargas Llosa) نویسنده کتاب نمایشنامه بانویی از تاکنا، با نام کامل خورخه ماریو پدرو بارگاس یوسا (زادهٔ ۲۸ مارس ۱۹۳۶) داستاننویس، مقالهنویس، سیاستمدار و روزنامهنگار پرو است. یوسا یکی از مهمترین رماننویسان و مقالهنویسان معاصر آمریکای جنوبی و از معتبرترین نویسندگان نسل خود است. وی هماکنون به دعوت دانشگاه پرینستون به عنوان استاد مهمان در این دانشگاه به تدریس مشغول است. ماریو بارگاس یوسا تاکنون بیش از ۳۰ رمان و نمایشنامه نوشتهاست که از مشهورترین آنها میتوان به «گفتگو در کاتدرال (۱۹۶۹)»، «خانه سبز (۱۹۶۶)»، «عصر قهرمان (۱۹۶۳)» و سرانجام «جنگ آخرالزمان (۱۹۸۱)» اشاره کرد.
این نویسنده پرویی زمانی به شهرت جهانی رسید که کتاب «عصر قهرمان» وی منتشر شد و در آن به شرح تجربیات خود در آکادمی نظامی لئونسیو پرادو پرداختهاست. این کتاب در پرو جنجالبرانگیز شد و هزار نسخه آن از سوی افسران این آکادمی در ملاء عام آتش زده شد. بسیاری از آثار ماریو بارگاس یوسا به زبانهای مختلف دنیا از جمله فارسی برگردانده شدهاست. فارسی زبانان آشنایی با ماریو بارگاس یوسا را مدیون ترجمههای دقیق و نثر متین «عبدالله کوثری» هستند که امکان لذت بخش ورود به دنیای شگفت بهترین آثار بارگاس یوسا را فراهم کردهاست.
درباره مجموعه جهان نمایش:
جهان نمایش مجموعهای است از متنهایی که برای صحنهی نمایش یا دربارهی آن نوشته شدهاند. انواع نمایشنامه، چه برای اجرا و چه صرفاً برای خوانده شدن، از جمله نمایشنامههایی با اقتباس از آثار ادبی یا سینمایی، و نیز متنهای نظری در حوزهی درام و نقد آثار نمایشی، در این مجموعه جای میگیرند.
درباره کتاب بانویی از تاکنا:
نمایشنامه بانویی از تاکنا در دو پرده اتفاق میافتد و نُه شخصیت دارد: مامانی، مادربزرگ کارمن، پدربزرگ پدرو، آگوستین، سسار، آملیا، بلیساریو، خوآکین و سنیورا کارلوتا. در راس این شخصیتها و درواقع در جایگاه راوی اصلی، بلیساریو قرار گرفته است، یک نویسندهی جوان که درحالیکه پشت میزش نشسته و در حال نوشتن یک داستان است، شروع میکند به یادآوری مادر و مادربزرگ و خاطرات بچگیاش از زنی با لقب «مامانی»، که از کودکی توی خانوادهی آنها بزرگ شده، بعد از ازدواج مادربزرگ بلیساریو با او به خانهی جدیدش رفته، و تا زمانی که زنده بوده خود بلیساریو را هم مثل یک دایه تر و خشک کرده و البته مهمتر از هر چیز، قصهگوی بچگیهایش بوده است.
دربارهی نقش مامانی توی زندگی بلیساریو و خانوادهاش، در طی نمایشنامه اطلاعات لازم به مخاطب داده میشود، اما موتور محرک مهم نمایشنامه با یک پرسش روشن میشود. درست از جایی که بلیساریو، ناگهان از تصویر «مامانی» که روی صندلیاش ظاهر شده و ناگهان راه تخیل او را سد میکند، میپرسد: «مامانی، اینجا وسط داستان عاشقانه چه میکنی؟»، اتفاقات نمایشنامه کلید میخورند و خط داستانی، به جریان میافتد.
قسمتی از کتاب بانویی از تاکنا:
پزشک پنجاه آپاندیس را درمیآورد، دویست لوزه را جراحی میکند، هزار جمجمه را میشکافد، و بعد از مدتی دیگر چشمبسته هم میتواند همهی این کارها را بکند، اینطور نیست؟ پس چرا بعد از نوشتن پنجاه یا حتی صد داستان، نوشتن باز هم مثل روز اول سخت و ناممکن است؟ حتی بدتر از روز اول! هزار مرتبه بدتر از روز اول!
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.