بازگشت
درباره نویسنده هنلور کر:
بلیک کراوچ (زادهٔ ۱۹۷۸) رماننویس اهل ایالات متحده آمریکا است. کراوچ در سال 1978 در نزدیکی شهر پی مونت در ایالت ایالت ایالت ویل، کارولینای شمالی متولد شد. وی در دانشگاه کارولینای شمالی در چاپل هیل شرکت کرد. و در سال 2000 با مدرک زبان انگلیسی و نوشتن خلاق فارغ التحصیل شد. در حالی که چندان از زندگی خانوادگی بلیک کراوچ و دوران کودکی مشخص نیست، اما او اکنون در کلرادو زندگی می کند.
وی برندهی جوایز متعددی شده است و از آثارش چند سریال معروف تلویزیونی ساخته شده است. سریال ویوارد پاینز (Wayward Pines) بر اساس کتابی به همین نام که در سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ از تلویزیون فاکس پخش شده است. همچنین سریال رفتار خوب (Good Behavior) بر اساس داستانهای کوتاه کراوچ، پخش شده در سال ۲۰۱۶. از رمان ماده تاریک این نویسنده هم فیلمی در حال ساخت است، و نتفلیکس امتیاز ساخت فیلم و سریال تلویزیونی بر اساس رمان بازگشت را خریده است.
درباره کتاب بازگشت:
اینرمان ۵ دفتر اصلی و یک موخره دارد. عناوین دفاتر اینرمان بهترتیب عبارتاند از:
«دفتر اول: زمان چیزی جز خاطرهای در حال شکلگیری نیست».
«دفتر دوم: ما بیش از همه غربتزده وطنی هستیم که اصلا نمیدانیم کجاست».
«دفتر سوم: زمان است که نمیگذارد همهچیز به یکباره اتفاق بیفتد».
«دفتر چهارم: کسی که گذشته را کنترل کند، آینده را کنترل میکند. کسی که حال را کنترل کند، گذشته را کنترل میکند».
«دفتر پنجم: وقتی کسی میمیرد، تنها به ظاهر مرده است. او هنوز در گذشتهها زنده زنده است… همه لحظههای گذشته، حال و آینده همواره وجود داشتهاند و همواره نیز وجود خواهند داشت. این تنها توهمی است که ما اینجا بر روی زمین داریم که لحظات زندگی، همچون مهرههای روی یک رشته، یک به یک از پس هم میآیند و هر لحظه که بگذرد، دیگر گذشته و تا همیشه رفته است» و «موخره: زندگی را تنها با نگاه به گذشته میتوان درک کرد؛ اما باید آن را با نگاه به آینده سپری کرد»
نیوزویک: «بلیک کراوچ بار دیگر در یک داستان علمی تخیلی با استادی تمام علم و هیجان را درهم میآمیزد و تجربهای میآفریند که عمیقا انسانی است.»
یو اس ای تودی: «یک داستان پر هیجان که ذهن را به عالم خیال میبرد.»
مینهسوتا استار تریبیون: «یک داستان پرهیجان فلسفی با کنشهای سینمایی و شخصیتهایی فراموشنشدنی.»
بوزفید: «بازگشت خواب را از چشم شما خواهد ربود، چون اولا نمیتوانید از خواندنش دست بکشید و بعد هم نمیتوانید به آن فکر نکنید.»
سایفای وایر: «عناصر شکنندهی زمان، هویت و خاطره در رمان علمی تخیلی پرهیجان کراوچ در هم تنیده میشوند و ذهن خواننده را حتی پس از پایان کتاب نیز با خود درگیر میسازند.»
بوکپیج: «هوشمندانهترین و حیرتانگیزترین داستان پرهیجان سال»
قسمتی از کتاب بازگشت:
سعی میکند از جا بلند شود اما اصلا نمیتواند دستش را تکان بدهد. احساس میکند بدنش به زمین چسبیده است.
پایان کارش نزدیک است.
اینکه آرنجهایش را به زمین تکیه بزند و سرش را بالا بگیرد برایش سختترین کار دنیاست. به هر زحمتی که هست خودش را روی زمین میکشد و به راهروی پر از پنجرهای میرساند که در انتهایش آزمایشگاه قرار دارد.
باز هم صدای شلیک گلوله به گوشش میرسد.
دنیا پیش چشمانش گاهی تار و گاهی واضح میشود. خردهشیشههایی که از برخورد گلوله به پنجرهها کف راهرو پخش شده است، به دستش فرو میرود. قطرههای سرد باران از شیشههای شکسته به درون ساختمان میریزد. دیوارها از جای گلولهها سوراخ سوراخ شدهاند. هوا بوی دود میدهد و ته حلق بری مزه فلز و گوگرد گرفته است.
سینهخیز از روی چندتا از پوکه فشنگهای اسلحه خودش جلو میرود و سعی میکند هلنا را صدا بزند اما تنها چیزی که از دهانش بیرون میآید صدایی شبیه ناله است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.