اتحادیههای کارگری و خودکامگی در ایران
درباره نویسنده حبیب لاجوردی:
حبيب لاجوردى (Habib Lajevardi) نویسنده کتاب اتحادیههای کارگری و خودکامگی در ایران، در سال ۱۳۱۷ در تهران متولد شد. دانشآموختۀ دانشگاههاى ييل و هاروارد و داراى درجۀ دكتراى اقتصاد از دانشگاه آكسفورد بود. سال ۱۳۴۸ با همكارى هيأت علمى مدرسۀ بازرگانى هاروارد «مركز ايرانى مطالعات مديريت» را در تهران تأسيس كرد و تا سال ۱۳۵۴ در آن تدریس نمود. این مرکز در سال ۱۳۶۱ به «دانشگاه امام صادق» تبدیل شد. دکتر لاجوردی پس از انقلاب ۵۷ از ايران رفت. مهمترين و بهيادماندنىترين كار او، پايهگذارى و مديريت پروژۀ تاريخ شفاهى ايران در مركز مطالعات خاورميانۀ دانشگاه هاروارد است كه از سال ۱۳۶۰ آغاز شد. او سوم مرداد ۱۴۰۰ در واشینگتن درگذشت.
ضیاء صدقی در سال ۱۳۱۵ متولد شد. در جوانی همزمان با آغاز فعالیت جبههٔ ملی دوم از اعضای مؤثر «جامعهٔ سوسیالیستهای نهضت ملی ایران» شد. بعد از انقلاب ۵۷ از ایران خارج شد و در امریکا به تحصیل فلسفه پرداخت. چند سال بعد بهعنوان یکی از مصاحبهکنندگان و پژوهشگران اصلی پروژهٔ تاريخ شفاهى ايران با دکتر حبیب لاجوردی همکاری کرد. او در سال ۱۳۷۶ به زندگی خود پایان داد.
درباره کتاب اتحادیههای کارگری و خودکامگی در ایران:
ایران سال ۱۳۵۷ از بسیاری جهات با ایران نیمقرن پیش از آن تفاوتهای آشکار داشت. طی نیم قرن تحولات اقتصادی و اجتماعی عمدهای، بهویژه در شهرها، پدید آمد. از آن جمله میتوان نیرومند شدن دولت مرکزی، ایجاد نظام آموزشی که به میلیونها کودک سواد آموخت، وضع قوانین برای اعتلای حقوق زنان، احداث جادهها و کارخانهها و پیشبرد مدرنیزاسیون را نام برد. در مجموع، از دهۀ ۱۳۰۰ به بعد ایران به دستاوردهای اقتصادی و اجتماعی چشمگیری نائل آمد. با این همه وقتی به ضلع سوم مثلث توسعه، یعنی ضلع سیاسی آن، مینگریم وضع را کاملاً دیگرگونه مییابیم. زیرا پس از دهها سال توسعۀ اقتصادی و اجتماعی نه تنها «بلوغ سیاسی» پدیدار نگشت بلکه آن تجربۀ سیاسی هم که دستاورد انقلاب مشروطۀ سال ۱۲۸۵ بود و تا اواسط دهۀ ۱۳۰۰ استمرار نامنظمی داشت در دورۀ حکومت رضاشاه کمابیش از دست رفت.
هدف کتاب «اتحادیههای کارگری و خودکامگی در ایران» بررسی فراز و نشیب توسعۀ سیاسی ایران است از راه نگرش بر یک جنبه از رشد سیاسی، یعنی پیدایش اتحادیههای کارگری از سال ۱۲۸۵ تا سال ۱۳۴۲؛ زیرا اتحادیههای کارگری ابزار مناسبی برای سنجش توسعۀ سیاسی بهشمار میآید. در دورههای برخورداری از آزادیهای سیاسی، اتحادیههای کارگری نخستین نهادهایی بود که در صحنۀ سیاسی ایران ایران پدیدار میشد و هر زمان که اختناق سیاسی دوباره مسلط میگشت نخست اتحادیههای کارگری سرکوب میشد و سپس نوبت سرکوب مطبوعات و قوۀ مقننه و احزاب سیاسی و جمعیتهای صنفی و قوۀ قضائیه و سایر مراکز مستقل قدرت فرا میرسید.
سالیان دراز کارگران ایران، و بلکه بتوان گفت بیشتر کسانی که آگاهی سیاسی داشتند، در بردباری و مدارا با اوضاع سیاسی ظرفیتی معقول از خود نشان دادند. ولی پس از دورهای نهچندان طولانی، به دولت مشروطه و انتخابات پارلمانی و وعدههای هیأت حاکمه و دوستی ایالات متحد و بریتانیای کبیر بدبین شدند. این بررسی جنبش کارگری در ایران کم و بیش روشن خواهد کرد چرا گروههایی از کارگران ایرانی نیز در برابر حکومت سابق و دموکراسی غربی و غرب بهپا خاستند.
قسمتی از کتاب اتحادیههای کارگری و خودکامگی در ایران:
بیتوجهی سنگدلانه دولت مرکزی و مبارزهجویی رهبران محلی (برخوردار از حمایت شوروی) روی هم سبب شد که درخواست خودمختاری آذربایجان مطرح شود. پیشهوری، چنانکه پیشتر اشاره شد، در دوره انقلاب روسیه در آن کشور زندگی میکرد و کمونیست پرشوری شده بود. وی در سال ۱۲۹۹ پس از بازگشت به ایران یکی از رهبران حزب کمونیست ایران و سردبیر روزنامه حقیقت شد. چندی پس از آن دستگیر گردید و دوره حکومت رضاشاه را در زندان به سر آورد.
پیشهوری پس از رهایی از زندان در سال ۱۳۲۰، یکی از پرشورترین و بیپرواترین مدافعان آذربایجان شد و علاقه ژرفی به وضع زندگی مردم زادگاه خویش از خود نشان داد. در فروردین ۱۳۲۴، پیشهوری در سلسله مقالاتی که در روزنامه آژیر منتشر کرد به تشریح امور غم انگیز آذربایجان پرداخت.
کارخانه پشمینه در آستانه تعطیل بود و هشتصد کارگر در آستانه بیکاری. با بستهشدن کارخانه فرشبافی بوالقاسم جوان چهارصد تن شغل خود را از دست دادند. از آنجا که مدارس و معلمان آذربایجان انگشتشمار بودند کودکان ۱۲ ساله بجای اینکه به مدرسه بروند برای دو ریال دستمزد روزانه کار میکردند. با اینهمه، پیشهوری باور داشت که بهتر است کمک کنند تا کارخانهها باز شود و کودکان را استخدام کند تا آنان بتوانند دست کم چند ریالی به دست آورده گرسنه نمانند. پیشهوری درباره کارفرمایان نوشت:…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.