آخرین پیشگو مجموعه نیروی سیگما کتاب پنجم
این کتاب مربوط به یک سیاستمدار جوان و جاه طلب روسی است که قصد دارد با استفاده از کودکان اوتیسمی سندروم ساوانت برای ایجاد یک نظم نوین جهانی اقدام کند. در این کتاب معلوم میشود که مونک در داستان قبل نمرده است و توسط یک زیردریایی روسی دزدیده و اسیر انسانها بد شدهاست. مونک که به دلیل آزمایشهای صورت گرفته دچار فراموشی شدهاست؛ به نحوی شخصیت محوری این داستان میباشد. سه نفر از کودکان ساوانت او را نجات داده و چهار نفری اقدام به فرار و تلاش برای نابودی نقشه دشمن میکنند. مونک و بچهها با کمک پیرس و گیپسیس موفق میشوند؛ اما ظاهراً مونک به دلیل آزمایش جراحی مغزی که بر رویش انجام شده (احتمالاً برای همیشه) دچار فراموشی شدهاست. در صورت عدم توقف نقشه دشمن، رهبران زیادی به دلیل قرار گرفتن در معرض تابشهای رادیواکتیوی چرنوبیل کشته خواهند شد و میلیونها انسان در سرتاسر دنیا نیز در اثر جریان آب به شدت رادیواکتیویته دریاچه قرهچای خواهند مرد.
نیروی سیگما یک جوخه تخیلی از برنامه دارپا میباشد. مأموران اصلی سیگما دارای ترکیبی از مهارتهای پیشرفته نظامی با دانش تخصصی علمی هستند. هدف اصلی نیروی سیگما بررسی و کنترل اطلاعات حساسی است که میتواند تهدیدی برای ایالات متحده باشد. عملیاتهای این نیرو هم ترکیبی از ضد تروریسم، پژوهش و عملیات پنهانی میباشد. بعد از کتاب نخست به نام طوفان شن، مرکز فرماندهی نیروی سیگما به زیرزمین موسسه اسمیتسونین در واشنگتن منتقل شد. پیشنهاد میشود که این رمانها به ترتیب خوانده شوند.
جیمز رولینز نام هنری جیمز پاول چاکوفسکی، متولد ۲۰ اوت ۱۹۶۳ در شیکاگو است؛ یک دامپزشک آمریکایی و نویسنده رمانهای اکشن-ماجرایی، معمایی و تکنوتریلر که فعالیتهای دامپزشکی خود را در ساکرامنتوی کالیفرنیا رها کرد تا یک نویسنده تمام وقت شود. تجربیات و مهارتهای رولینز به عنوان یک غارنورد آماتور و یک غواص اسکوبای معتبر، محتوای برخی از رمانهایش شده که عموماً در زیر زمین یا زیر آب اتفاق میافتند. او همچنین تحت نام هنری جیمز کلمنز رمانهای تخیلی مانند آتش جادو، طوفان جادو، نبرد جادو، دروازه جادو، سقوط تاریکی (۲۰۰۵) و هینترلند (۲۰۰۶) را منتشر کردهاست. رولینز در دوران جوانی، مجموعه آثار داک سویج را الهامبخش یافت و یک مجموعه سنگین از داستانهای معروف نشریات زرد دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ را هم بدست آورد. او به داستانهای کاوشهای هاوارد کارتر و کشف معبد باستانی فارح در مصر متعلق به توتعنخآمون علاقه داشت؛ تا جایی که این داستان واقعی الهامبخش او در نوشتن رمان حفاری، داستانی دربارهٔ یک باستانشناس به نام هنری کانکلین و خواهرزادهاش سام که موفق به کشف شهر باستانی پر از گنج و یک نفرین اینکاها در جنگلهای آند شدند؛ بود. او همچنین از خواندن مجموعه داستانهای اوز اثر ال. فرانک باوم، رمان تارزان اثر ادگار رایس باروز و سهگانه نارنیا اثر سی. اس. لوئیس لذت میبرد. همچنین تأثیراتی هم از ژول ورن و اچ. جی. ولز گرفت. تا حدی که او از کارهای این دو به عنوان سکویی برای خلق رمانهای معاصر مشابه، مملو از چیزی که خودش آن را سه M داستان یعنی جادو، درگیری و هیولا (Magic, Mayhem, Monsters) مینامد استفاده کرد.
مجله اسکول لايبرری: رولينز در گردش يک داستان ماجرايي با حرکت بيوقفه، علم، تاريخ، حقيقت و افسانه را با هم ادغام ميکند.
پابليشرز ويکلی: رولينز صحنهها و حوادثي را مينويسد که جلز و ولز ميکند… و حاصلش هيجان خواهد بود…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.