گوژپشت نتردام (نتردام پاریس)
درباره نویسنده ویکتور هوگو:
ویکتور هوگو (Victor Hugo) نویسنده کتاب اتحادیه سارقان، (زاده ۲۶ فوریه ۱۸۰۲ در بزانسون فرانسه – درگذشته ۲۲ مه ۱۸۸۵). هوگو هم در داستاننویسی، هم در شعر و نمایشنامهنویسی، آثاری از خود به جا گذاشته است. او که در میان نویسندگان، پیرو سبک رومانتیسم فرانسوی است، از شناختهشدهترین نویسندگان فرانسه در سطح جهان است و آثارش را میتوان آینۀ تمامنمای تاریخ زمان خود دانست.
هوگو فرزند ژنرال سیگیسبو و سوفی بوشه بود و در کودکی بهشدت تحت تأثیر مادرش بود. آموزش و تحصیلات دوران کودکیاش را در کشورهای گوناگون سپری کرد، در اسپانیا و در شهر مادرید در کالج نجبا، تحصیل کرد و پس از آن، آموزش او در فرانسه، به کشیش پیری واگذار شد. در آن دسالها، حتی تکالیف مدرسه نیز باعث نمیشد که هوگو از خواندن آثار نویسندگان بزرگی چون شاتوبریان غفلت کند. همچنین او فضای شعر را نیز با ترجمۀ اشعاری از ویرژیل آغاز کرد. نخستین دفتر شعر او، در سال ۱۸۲۲، منتشر شد و نخستین رمانش با عنوان باگ-ژارگال نیز در سال ۱۸۲۶ به چاپ رسید.
پس از بینوایان، بزرگترین رمان هوگو، یعنی گوژپشت نتردام، در سال ۱۸۳۱ به چاپ رسید که انتشار آن با شهرت چشمگیر هوگو همراه بود. در سال ۱۸۲۷، ویکتور هوگو نمایشنامۀ کرمول را نوشت که مقدمۀ مفصلش حائز اهمیت است. در این مقدمه طولانی و مفصل، ویکتور هوگو مانیفست مکتب رومانتیسم را تشریح میکند. با نگارش این مقدمه، مکتب رومانتیسم در مقام مکتبی مستقل موجودیت خود را اعلام کرد.
درباره کتاب گوژپشت نتردام:
در پاریس قرن پانزدهم میلادی، کلود فرولو، رئیس نگهبانان شهر، از روی ترحم، سرپرستی نوزاد ناقص الخلقه و گوژپشتی را به عهده میگیرد و او را در برج کلیسای نتردام نگهداری میکند. در ابتدا این کودک زشت و بدترکیب را کازیمودو مینامند اما بعدها او به گوژپشت نتردام معروف میشود.کازیمودو که دارای بدنی پر زور و توان است، مسئولیت نواختن ناقوسهای کلیسا را بر عهده دارد. بیست سال بعد، پاریس در تکاپوی برگزاری یک جشن است. کازیمو دو که اکنون فردی منزوی و تنهاست در آرزوی شرکت در جشن است اما فرولو بهشدت ممانعت میکند.
در این میان غریبهای تازه وارد، یک دختر کولی به نام اسمرالدا را از چنگ مزاحمی میرهاند. اسمرالدا، دختر کولی بسیار زیبا و خاموش و حساسی است که برای نان درآوردن، به اتفاق بزغاله وفادارش به اسم جالی می رقصد و فال میبیند و عاشقان و سینهچاکان زیادی از جمله کلود فرولو و کازیمودو برای خود درست کرده است. محبتی که اسمرالدا به کازیمودو میکند، دل او را میرباید و همین آغاز داستان عشق زیبای گوژپشت نتردام است.
قسمتی از کتاب گوژپشت نتردام:
سیصد و چهل و هشت سال و شش ماه و نوزده روز پیش مردم پاریس با صدای پرطنین ناقوس کلیساها، که از سه منطقه شهر قدیم و جدید و کوی دانشگاه بر میخاست، از خواب بیدار شدند.
هیچ خاطرهای چون خاطره روز ششم ژانویه ۱۴۸۲ در حافظه تاریخ به جا نمانده است. هیچ معلوم نبود که غلغله ناقوسها و همهمه شهرنشینان برای چیست. نه از یورش پیکاردیاییها یا بورگنیاییها خبری بود، نه از شکار دسته جمعی نه از شورش محصلین در تاکستان لاس و نه تشریف فرمایی اعلیحضرت پادشاه پر شوکت. زن یا مرد سارقی را هم در عدلیه پاریس دار نمیزدند و سفیری نیز با دبدبه و کبکبه چنان که در سده پانزدهم بسیار معمول بود وارد شهر نمیشد چراکه همین دو روز…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.