ژلوزی
درباره نویسنده آلن رب گرییه:
آلن رب گرییه (Alain Robbe-Grillet) نویسنده کتاب ژلوزی، (۱۸ اوت ۱۹۲۲ – ۱۸ فوریه ۲۰۰۸) یکی از معروفترین نویسندگان دهه ۵۰ در فرانسه و فعالترین عضو نویسندگان جنبش رمان نو است . کسی که به انتقاد از شیوه های بیان رئالیستی و کلاسیک در رمان پرداخت. او و همه پیروان این جنبش از جمله ناتالی ساروت، میشل بوتور و … مخالف قهرمان پروری در داستان هستند.
شخصیت پردازی و روایت را از رمان هایشان حذف و تنها به ثبت آنی و لحظه ای رویدادها می پردازد. فرم داستان نویسی او بر عدم توالی زمانی استوار است.
او نخستین رمانش را در سال ۱۹۷۹ به نام “یک شاه کشی” منتشر کرد. اما انتشاردو کتاب دیگرش به نامهای “پاک کن ها” و “نظاره گر کنجکاو” به ترتیب در سالهای ۱۹۵۳ و ۱۹۵۹ که با ظهور نخستین آثار تخیلی کسانی چون “کلودسیمون” و “میشل بوتور” همراه بود جدالی تازه میان قدما و نوگرایان سبب شد که دنیای ادبیات به دو جبهه مخالف سنتی گرایان و نو گرایان تبدیل شود.
درباره کتاب ژلوزی:
«ژَلوزی» اثر آلن روبگرییه در یک مزرعه در آمریکای جنوبی اتفاق میافتد. داستان با تصویرِ یکی از شخصیتهای اصلی بهنام A شروع میشود که مالک مزرعه هم به شمار میرود. اگرچه هیچگاه بهطور مستقیم اشاره نمیشود؛ اما خواننده میتواند فرض کند که راوی شوهر A است. شوهر بسیار شیفته A است و گمان میبرد همسرش با فرانک، همسایهشان، رابطه دارد. از همان آغاز داستان، فرانک و A نوعی رابطه دوستانه صمیمی با یکدیگر دارند. یک شب که فرانک برای شام آمده است، میگوید که قرار است در هفته آتی برای خرید یک کامیون جدید و رسیدگی به چند مسئله دیگر به شهر برود و از A هم دعوت میکند با او برود و هنگامیکه او به کارش میرسد، A به خرید برود و او هم میپذیرد.
هفته بعد فرانک و A طبق برنامه به سفرشان میروند؛ اما غروب برنمیگردند. در عوض فردا سر میرسند و میگویند که ماشین مشکل پیدا کرده بود و مجبور شدند تا زمان تعمیرشدن آن در شهر بمانند. راوی میگوید که فرانک و A هنگام توضیح علت تأخیرشان نگاههای گناهکارانهای ردوبدل میکردند؛ اما مشخص نمیشود که این حرفش ریشه در واقعیت دارد یا فقط نشان از بدگمانی اوست. اما موارد دیگری هم وجود دارد که ممکن است بر عدم صداقت فرانک و A صحه بگذارد. مثلا A بدون هیچ خریدی برمیگردد. بعدا صحنه مهم دیگری با هر سه شخصیت اول در داستان اتفاق میافتد: A، شوهرش و فرانک. سهتای آنها وقتی سر میز شام نشستهاند، A هزارپایی را میبیند و فرانک سریعا بلند میشود و لهش میکند. این واقعه چندینبار گفته میشود و بهنظر اشتغال ذهن راوی را نسبت به آن بازگو میکند.
رمان «ژلوزی» در جایی نامشخص و بدون هیچ نتیجهای پایان میپذیرد و رابطه میان A و فرانک مانند هویت راوی نامعلوم و ناشناخته باقی میماند. منتقدان که با لگامگسیختگی بسیار رمان «ژلوزی» روبهرو شده بودند، سعی کردند معنایی ثابت برای آن پیدا کنند. بروس موریست در اثرش به نام «رمانهای روبگرییه» به سال 1973 مطالعه سیستماتیک و تفسیری این رمان را پیشنهاد کرد و بخشی از مطالعهاش را بر مبنای شرح روی جلد کتاب که اینگونه آن را تعبیر میکند، قرار داد: «داستان با سه شخصیتش -شوهر، همسر و معشوقه- توسط شوهر روایت میشود، مالک مزرعهای که از نقطهای مناسب در خانهاش که در احاطه ایوان وسیعش است، هر حرکت همسرش را مورد ملاحظه قرار میدهد».
مطابق نظر موریست دو نوع شرح رویداد، کنش رمان را در دست خود گرفته است: یکی شرح رویداد بیرونی که تعیینش غیرممکن است و دیگری شرح و توصیف وضعیتهای روانشناسانه شوهر. بنبستهای گاهشمارانه رمان میتواند حاکی از وحدت روانیِ حاکم بر وقایع رمان باشد. وحدت روانی اشاره به موضوع و متنی سامانمند و قوی دارد که میتوان آن را در زمره سنت رمان روانشناسانه قرار داد؛ بنابراین تأثیرات نگرانکننده ابتدایی رمان با بازخوانی نقادانه ناپدید میشود.
رمان نو از جنبشهایی است که همنوا با تحولات اجتماعی و سیاسی در غرب و در اواخر دهه 50 در فرانسه شکل گرفت و همزمان به انتقاد از شیوههای بیان واقعگرایانه و کلاسیک در رمان پرداخت. رمان نو که در میان انگلیسیزبانان به «ضد رمان» شهرت دارد، با انتقاد از عناصر سنتی روایت داستانی مانند شخصیت و حادثه میخواست بر دگرگونی مستمر در ادبیات تأکید و نوعی جدید از روایت داستانی را ابداع کند که با اوضاع انسان امروزی شباهت بسیار داشته باشد.
رمان نو به روند منطقی داستان علاقهای ندارد و برعکس، به روانکاوی و جنبههای تاریک شخصیت انسانی میپردازد. شخصیت داستان اسم خاصی ندارد و تبدیل به یک حرف با ضمیر مؤنث یا مذکر میشود. رمان نو در مخالفت با رمان کلاسیک که با جهانی نظمیافته سروکار دارد، جهان خود را درهم میریزد و بههیچوجه قالب سنتی را که انتقال اندیشه باشد، برنمیتابد و موضوع فقط تبدیل به ظرفی برای بیان سلسله حوادثی نامرتبط با یکدیگر میشود.
قسمتی از کتاب ژلوزی:
آن دو هیکل مبهم که فقط بر اثر تیرگیِ کممایهترِ پیراهنِ کمرنگِ زنانه یا مردانهای پدیدار میشدند، کنار یکدیگر نشستهاند، بالاتنههاشان را به عقب خم کرده به مبل پشت دادهاند، بازویشان را روی دستههای مبل گذاشتهاند و گاهی دور و بر دستههای مبل حرکات مبهمی میکنند که دامنه اندکی دارد و هنوز شروع نشده سرِ جای اول برمیگردند یا اصلاً شاید خیالی باشد.
جیرجیرکها هم ساکت شدهاند.
تنها صداهائی که از این گوشه و آن گوشه به گوش میرسد، صدای ضعیف چند جانور گوشتخوار شبرو و فرفر ناگهانی یک سوسک و صدای برخورد فنجان چینی کوچکی است که روی میز پایه کوتاه میگذارند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.