و من دوستت داشتم
شب کریسمس است و پدر و پسری بعد از چند سال همدیگر را میبینند پدر میخواهد تا دیر نشده ماجرایی را تعریف کند. همان موقع که درباره دخترکی شجاع، که چند مایل آن طرفتر روی تخت بیمارستان خوابیده حرف میزند حقایقی را هم در باره خودش فاش میکند: موفقیتهایش در کسب و کار، اشتباهاتش در مقام یک پدر، ندامتهای گذشتهاش و امیدهایش به آینده در شب کریسمس به پدر فرصتی میدهند تا کاری فوقالعاده انجام دهد و بتواند سرنوشت دخترکی را که اصلا نمیشناسد، تغییر دهد. اما قبل از انجام بهترین معامله در کل زندگیاش، باید بفهمد زندگیاش چه ارزشی داشته و فقط پسرش میتواند جواب این سوال را بدهد فردریک بکمن در رمان کوتاه و من دوستت داشتم با شوخ طبعی و لحتى پراحساس به ما یادآور میشود که زندگی هدیهای گذراست و میراثی که بر جا میگذاریم به این بستگی دارد که چگونه این هدیه را با کسانی که دوستشان داریم تقسیم کنیم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.