هنرمندان در زمانه جنگ
درباره نویسنده هوارد زین:
هوارد زین (Howard Zinn) نویسنده کتاب هنرمندان در زمانه جنگ، (2010-1922) مورخ، نمایشنامهنویس، فیلسوف و اندیشمند آمریکایی بود. او استاد تاریخ و علوم اجتماعی در کالج اسپلمان و صاحب کرسی علوم سیاسی در دانشگاه بوستون بود. زین بیش از بیست کتاب نوشته است که در میان آنها «تاریخ مردم ایالات متحده» جز کتابهای پرفروش دورۀ خود بوده است. همچنین، او نوشتههای زیادی دربارۀ جنبش حقوق مدنی، جنبشهای ضدجنگ، و تاریخ کار و کارگری در ایالات متحده آمریکا دارد. زین وقایع تاریخی را از دید مردم عادی و افرادی که برای بهدست آوردن آزادی، حقوق مدنی و بهبود شرایط اقتصادی خود تلاش میکردند مثل مهاجران بیبضاعت اروپایی، بردههای آفریقایی، کارگران، و زنان شرح میدهد.
درباره کتاب هنرمندان در زمانه جنگ:
هر وقت که به پیوند میان هنرمندان و جامعه میاندیشم و برای من همیشه این پرسش مطرح است که این پیوند چه باید باشد، نه آنچه که هست – کلمۀ متعالی به ذهنم میآید. این کلمه را من هرگز بهصورت عمومی به کار نمیبرم، امّا این تنها کلمهای است که منظور مرا از نقش هنرمندان بیان میکند. منظور من از متعالی این است که هنرمند، زمان حال را ارتقا میبخشد. اکنون و اینجا را تعالی میدهد. از دیوانگی جهان فرامیرود. از تروریسم و جنگ فرامیرود.
هنرمند میاندیشد، عمل میکند، موسیقی اجرا میکند و خارج از چارچوبی که جامعه ایجاد کرده مینویسد. شاید هنرمند بیش از ارائۀ زیبایی، ایجاد خنده، هیجان، تعجب و ماجرا چیزی به ما نمیدهد. نمیخواهم با بیان این موارد شأن این کنشها را پایین بیاورم. هنرمند نباید شرمزده باشد زیرا با انجام همین موارد، به ما میگوید که جهان چگونه باید باشد؛ حتی اگر اکنون اینچنین نباشد. هنرمند ما را از لحظات وحشتی که هر روز میگذرانیم – بعضی روزها بیشتر و بعضی کمتر با نشان دادن آنچه امکان دارد، دور میکند.
امّا هنرمند میتواند و باید بیش از این کند. افزون بر خلق اثر هنری، هنرمند یک شهروند و یک انسان هم هست. شیوهای که جامعۀ ما را طبقهبندی میکند مرا میترساند. من یک مورّخ هستم. ولی نمیخواهم فقط یک مورخ باشم، امّا جامعه ما را در یک رشتۀ تخصصی میگذارد. ما را به بند میکشد: تو یک تاریخدانی، تو یک کاسبکاری، تو یک مهندسی. یا اینی یا آن. نخستین چیزی که کسی در یک مهمانی از شما میپرسد این است که «شغل شما چیست؟» یعنی «در کدام طبقه قرار میگیرید؟»
مسئله این است که مردم هم کمکم فکر میکنند که آنها فقط همان چیزند: متخصص در حرفهای. غالباً کلمۀ حرفهگرایی را میشنوید. میگویند: «تو باید حرفهای باشی.» هر وقت این کلمه را میشنوم، اندکی میترسم زیرا این کلمه انسانها را به کار کردن در درون چارچوب تعیینشده توسط حرفههایشان محدود میکند.
من بهمثابه یک تاریخنگار با این امر مواجهم. در زمان جنگ ویتنام، تاریخنگاران جلسات متعددی داشتند. در هنگامهای که جنگ در جنوب شرقی آسیا بیداد میکرد، پرسش این بود که «آیا تاریخنگاران باید دربارۀ جنگ موضع بگیرند؟» و دراینباره توافقی نبود. برخی از ما قطعنامهای را پیشنهاد کردند که میگفت «ما مورخها بر این باوریم که ایالاتمتحده باید از ویتنام بیرون برود.» بقیۀ مورخان با آن مخالفت ورزیدند. آن ها میگفتند: «موضوع این نیست که ما میگوییم آمریکا نباید بیرون برود، بلکه این است که ما فقط مورخیم و رفتن یا ماندن آمریکا ربطی به ما ندارد.»
قسمتی از کتاب هنرمندان در زمانه جنگ:
هالیوود فیلمی نخواهد ساخت که وجدان طبقاتی مردم را بیدار کند، یا آنها را مخالف جنگ کند یا آنها را نسبت به لزوم برابری نژادی و جنسی آگاهتر کند. به این موضوع میاندیشیدم. به نظرم اصلاً تصادفی نبود. میتوانید بگوئید این فقط یک غفلت است که هالیوود فیلمی دربارهٔ نسلکشی لودلو در کلرادو نساخته است – آنهم اتفاقی بوده است مثل هر اتفاق دیگری که تا تلویزیون را روشن کنید خواهید دید، مثل امروز صبح که من تلویزیونم را روشن کردم. آنها داشتند «اتفاقی» را که هنگام بمباران صف عظیم پناهندگان کوزوو توسط نیروهای ناتو رخ داده بود شرح میدادند. این چیزها همیشه اتفاق است. حالا ممکن است بگوئید: «این رخدادها واقعاً با قصد قبلی نیست. عاملان واقعاً نمیخواستند به این کار دست بزنند.» امّا این رخدادها بهندرت تصادفی است.
یعنی، آدمهای هالیوود همهشان توی یک اتاق دور هم جمع نشدهاند که تصمیم بگیرند «ما ازاینپس چنین فیلمهایی میسازیم و چنان فیلمهایی نمیسازیم.» هیچکس در دفتر مرکزی ناتو یا دولت ایالاتمتحده لازم نبود دیگران را جمع کند و بگوید «ما میخواهیم غیرنظامیان را بمباران کنیم.» این کار را نکردهاند، ولی این رخدادها تصادفی هم نیستند. کسی زمانی برای توضیح رویدادهایی که تصادفی و از پیش برنامهریزیشده نیستند، بلکه چیزی بین این دو هستند، از اصطلاح «انتخاب طبیعی تصادفات» استفاده کرد. به این معنا که اگر در موقعیتی خاص ساختار معینی وجود داشته باشد، آنگاه این رویدادها حتماً رخ میدهند بدون نیاز به اینکه کسی آنها را برنامهریزی کرده باشد یا نکرده باشد.
ساختار جنگ بهگونهای است که انسانهای بیگناه در آن کشته میشوند. من شنیدم که رئیسجمهور کلینتون میگفت «ما چنین قصدی نداشتیم، امّا در جنگ بالاخره مردم عادی صدمه میبینند.» او کاملاً درست میگفت که شما را سپس به دو نتیجهگیری میرساند: یا باید صدمات وارد شده به مردم عادی را بپذیرید، یا باید از جنگ دست بکشید. البته میدانید که انتظار دومی را نباید داشته باشید.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.