نظریه ریسمان و جهان واقعی
درباره نویسنده گوردون کین:
گوردون کین (Gordon L. Kane) نویسنده کتاب نظریه ریسمان و جهان واقعی، (متولد 29 ژوئن 1974) استاد تاریخ و فلسفه زیستشناسی، پزشکی، اخلاق زیستی و فلسفه علم در دانشگاه کمبریج و از اعضای کالج کلر، مدیر مطالعات فلسفه، عضو هیات علمی و مدرس دپارتمان تاریخ و فلسفه علم (HPS) است. او تألیفهای متعددی در زمینه زیستشناسی و اخلاق زیستی منتشر کرده است. لونز در مورد تکامل بسیار نوشته و فراوان سخنرانی کرده است. کتاب او «ارگانیسمها و مصنوعات: طراحی در طبیعت و جاهای دیگر» در سال 2004 و همچنین تکنگاری او در مورد چارلز داروین در سال 2007 مورد تحسین گسترده منتقدان قرار گرفت. او یکی از دریافتکنندگان جایزه پیلکینگتون دانشگاه کمبریج است.
درباره کتاب نظریه ریسمان و جهان واقعی:
گوردون کین نظریهی ریسمان یا نظریهی M را بهعنوان نظریهی زیربنایی جهان هستی ما توصیف میکند. کتاب نظریهی ریسمان و جهان واقعی مروری نظاممند یا شرحی نیست که جنبهی آموزشی صرف داشته باشد، بلکه نوشتهای است پرشور و تا حدی دیدگاهی است شخصی از چگونگی ظاهر شدن نظریههای ریسمان/M. این کتاب براساس سه دهه تحقیق روی فشردهسازی نظریهی ریسمان نوشته شده است. گوردون کین در ادامه «فشردهسازی» را توضیح میدهد؛ چراکه معتقد است اگر نظریهی ریسمان اعتباری در شناخت جهان هستی ما دارد، از طریق فشردهسازی نظریههای ریسمان میسر شده و کتاب حاضر دربارهی آن است.
با تکامل علم فیزیک در قرون گذشته ما چیزهای دور از عقل سلیم را دربارهی جهان پذیرفتهایم. ابتداییترینِ آنها شاید فهم نیروها بوده است. نوشتههای ارسطو شامل نیروهایی است که برای حرکت دادن اجسام لازمند. به محض اینکه فشار نیرو قطع شود حرکت متوقف میشود. تنها بعد از گالیله و سپس نیوتون، ایدهی درست فرمولبندی شد؛ هر جسم در حالت حرکت یکنواخت میماند مگر اینکه نیرویی از بیرون بر آن اثر کند. بعد از چهار قرن مطالعه، درک ما از جهانی که میبینیم تقریباً کامل است. برای گفتن اینکه ما جهان خود را میفهمیم، حداقل سه چیز ضروری است. ابتدا، باید بدانیم جهانی که میبینیم از چه ذراتی ساخته شده است، ذراتی مثل الکترونها و کوارکها (که شبیه الکترونها هستند). فصل هفدهمِ کتاب نظریهی ریسمان و جهان واقعی بهطور خلاصه چگونگی پدید آمدن این خانوادهها را از E8 توصیف میکند.
قسمتی از کتاب نظریه ریسمان و جهان واقعی:
فرض کنید ما خوششانس بودهایم و نظریهی فشرده M واقعاً طبیعت را بهدرستی توصیف میکند. منظور ما از این توصیف چیست ؟ چگونه میتوانیم آن را بیان کنیم؟ آیا میتوانیم معیاری داشته باشیم که تقریباً همه بر سر آن توافق داشته باشند و آن را نظریهی نهایی بنامند؟ استیون واینبرگ کتابی به نام رویای نظریهی نهایی نوشته است. همچنین سخنرانی هیروشی اوگوری را تحت همین عنوان در یوتیوب ببینید. فهمیدن این نکته مهم است که نظریهی دلخواه نظریهای است که به ما امکان درک چندین پدیده را میدهد-بهویژه فهرست زیرین این فصل را. شامل شدن این فهرست بر مسئلهی سلسلهمراتب ضروری است.
نظریهی فشردهی M بهطور خودکار ابرتقارنی است طوری که ابرتقارن خود را به روشی غیراستاندارد به نمایش میگذارد. حداقل یک ابرهمراه باید در HE-LHC قابلمشاهده باشد و میتواند در HL-LHC مشاهده شود. ما هنوز نمیدانیم مادهی تاریک چیست اما نظریه چندین نامزد مختلف دارد که میتواند چگالی بهجامانده را بهطور کامل تأمین کند و از این لحاظ رضایتبخش است. بهخوبی معلوم شده است که ابرتقارن نمیتواند در قسمت قابلمشاهده شکسته شود؛ ازاینرو قسمتهای پنهان لازمند. «نظریهی نهایی» نظریهی قسمت قابل مشاهده است. قسمتهای پنهان میتوانند با نظریهی متفاوتی توصیف شوند.
در واقع واینبرگ نظریهی نهایی را بهطور دقیق تعریف نکرد. من فکر میکنم که ما به تعریفی نیاز داریم، چرا که دو نوع پرسش مطرح است. نوعی از آن به پرسشهای سنتی دربارهی توصیف یا تشریح جهان مربوط است که شامل پرسشهای یونانیان باستان و پرسشهای دانشمندانی است که با کوپرنیک آغاز شد و با گالیلئو ادامه یافت. اینها به مدل استاندارد فیزیک ذرات، کیهانشناسی و به تشریح جامع دنیای ما و هرآنچه میتوانیم درک کنیم منجر شد. من مایل به این تفکر هستم که سرانجام خواهیم توانست همهی پدیدهها را در خلئی دادهشده درک کنیم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.