منشاهای فرهنگی شناخت انسان
درباره نویسنده مایکل توماسلو:
مایکل توماسلو (Michael Tomasello) نویسنده کتاب منشاهای فرهنگی شناخت انسان، (زادهٔ ۱۸ ژانویه ۱۹۵۰) یک روانشناس تطبیقی و زبانشناس آمریکایی است. او در دانشگاه دوک استاد روانشناسی است. از دهه ۱۹۹۰ به این سو، او جوایز بسیاری بردهاست و او را یکی از معتبرترین متخصصان در روانشناسی رشد و روانشناسی تطبیقی میشناسند.
او «یکی از معدود دانشمندانی است که در سراسر جهان به عنوان متخصص در چندین رشته شناخته شدهاست». «تحقیقات پیشگامانه او در مورد منشاء شناخت اجتماعی به بینشهای انقلابی در روانشناسی رشد و شناخت نخستی سانان منجر شدهاست.» ایدههای او دربارهٔ ارتباطات یاری گرانه و همکاری گرانه به خوبی نشان میدهد انسان به عنوا یک گونه تا چه حد یک هستنده استثنایی و دارای تواناییهای شناختی بسیار نیرومندتر از دیگر هستندههای زنده است.
درباره کتاب منشاهای فرهنگی شناخت انسان:
دکتر کلوگ و همسرش در سال 1931 برای بررسی نتایج همزیستی دو طفل انسانی و پریمات دست به آزمایش شگفتی زدند و شمپانزهای به نام «گوا» را با پسرشان دونالد در یک محیط قرار دادند (عکس روی جلد)، این دو، مثل یک جفت خواهر و برادر همیشه با هم بودند، یک چیز میپوشیدند، یک چیز میخوردند، از دکتر کلوگ و همسرش یک رفتار میدیدند و… پس از مدتی معلوم شد شمپانزه در انجام تکالیف ساده، از برادر خود، دونالد، سریع تر و بهتر است و حتی میتواند کفش بپوشد، راه برود یا با قاشق غذا بخورد.
ولی پس از اینکه دونالد به دورهی زبان باز کردن رسید به یکبار در همه ی مهارت ها از خواهرش پیشی گرفت. این آزمایش سوالات بزرگی پدید آورد از جمله اینکه شباهت ها و تفاوت های میان انسان و حیوانات در چه مولفههایی است و چه چیز باعث تمایز انسان از حیوان میشود. مایکل توماسلو در کتاب حاضر تلاش دارد و با رویکردی علمی و فلسفی به این سوالات و دهها سوال مرتبط پاسخ دهد.
قسمتی از کتاب منشاهای فرهنگی شناخت انسان:
جایی در آفریقا، زمانی در حدود ۶ میلیون سال پیش، در یک رویدا عادي تکاملی، جمعیتی از میمونهای بزرگ به لحاظ تولید مثل از هم – گونه هاي خود جدا افتادند. این گروه جدید تکامل یافت و باز هم به گروههای دیگر تجزیه، و سرانجام به انواع مختلف میمونهاي دو پا از جنس استرالوپیتکوس، تبدیل شد. همهی این گونههای جدید در نهایت منقرض شدند جز یکی که تا حدود ۲ میلیون سال پیش دوام آورد، این گونه در این زمان به قدری تغییر یافته بود که نه تنها به یک عنوان برای یک نوع جدید بلکه به یک عنوان برای یک جنس جدید، به نام هومو (انسان)، نیاز داشت. هومو، در مقایسه با نیاهای استرالوپیتسین خود – که قد آنها حدود ۱۲۰ سانتی متر، و مغز آنها به اندازهی مغز میمون بود و ابزار سنگی نداشتند – به لحاظ جثه و مغز بزرگتر بود، و توانایی ساختن ابزار سنگی…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.