قمار دیگر (خاطرات یک مجاهد خلق)
درباره نویسنده مصطفی ملایری:
مصطفی ملایری نویسنده کتاب قمار دیگر، متولد 1328 و عضو سازمان مجاهدین خلق ایران بود.
درباره کتاب قمار دیگر:
ملایری در کتاب «قمار دیگر» از کودکی خود و خانواده و جامعه و فرهنگی که در آن متولد شده و پرورش یافته است، از اوضاع اجتماعی و سیاسی و فرهنگی ایران در سرآغاز شکلگیری ایران مدرن و رویکرد روشنفکران به تجدد و تقابل سنتگرایان و روشنفکران در دورهای که ایران داشت وارد عصرِ تجدد میشد، از نوجوانی و جوانی و اعتقادات مذهبی و عرفانیاش، از نخستین عشقاش و کنارهگیری و پشت کردن به این عشق بهدلیل پیوستناش به سازمان مجاهدین خلق و آغاز مبارزه سیاسی، از سالهای مبارزه و زندان و تغییر و تحولی که بهتدریج در افکار سیاسیاش پیدا میشود.
از همرزمانش و احساساش نسبت به آنها که در جریان مبارزه با رژیم پهلوی جان خود را از دست دادند، از ایدئولوژی و مشی سازمان مجاهدین خلق در سالهای پیش از انقلاب و مسئلۀ تغییر ایدئولوژی سازمان در آن دوره، از دیدگاههای سیاسی خودش در دورانی که موضوع خاطرات اوست، از نگاهش به مارکسیسم و نگاه اعضای سازمان مجاهدین خلق به مارکسیسم در دورانی که سازمان ایدئولوژی اسلامی داشته است و از خاطرات ریز و درشت خود و موضوعات و مسائل گوناگونی که در زندگی شخصی و سیاسیاش، از کودکی تا دوران انقلاب، با آنها مواجه شده سخن گفته است.
از ویژگیهای کتاب «قمار دیگر» طنز و خودانتقادی و لحن صمیمانه در نَقلِ خاطرات است. ملایری در این کتاب ابایی ندارد که از بعضی رفتارهای افراطی خود در جوانی و خصوصیاتی در خود، که با گذشت زمان آنها را مردود میبیند، با طنزی انتقادی یاد کند. او معتقد است هیچکس کامل نیست و خود را نیز از این قاعده مستثنا نمیداند و بنابراین میکوشد صادقانه و صمیمانه و بیشیلهپیله از خودش و افکار و احساسات و سیر و سلوکش و حوادثی که در زندگی از سر گذرانده است سخن بگوید.
ملایری نگاهی عارفانه به زندگی و هستی دارد و در طول کتاب «قمار دیگر» و حین نقل خاطرات و شرح زندگی خود، از نگرش خود به هستی نیز سخن میگوید. او برآن است که غم نقشی سازنده در زندگی انسان و درک عمیق هستی و معنای زندگی دارد. ملایری خود را نه قهرمان که انسانی عادی میداند که از خطا و اشتباه بَری نبوده است.
قسمتی از کتاب قمار دیگر:
من آدمی خیلی معمولیام. اما چیزی که شاید سرگذشت مرا برای شما جالب و خواندنی بکند آن است که همهگونه رویدادهای زندگیِ یک آدم را در شدیدترین شکل مثبت و منفیاش از نزدیک تجربه کردهام. من معنای عشق را میدانم؛ چیزی که برای خیلیها شاید دست نداده باشد و صرفاً در کتابهای ادبی آن را خواندهاند. من هیجان شوق عاشقانه را اگر نگویم چند بار – لااقل یکی دوبار چشیدهام. لذت وصال را در اعماق جسم و جانم درک کردهام.
همینطور، درد فراق چندین ساله، زندان و حبس و شکنجه و… میدانید – اگر لیست بدترین رویدادهای رنجآوری که در کتابهای روانشناسی آمده را ببینید، همۀ موارد از همان بالا، به ردیف در زندگی من رخ داده است. جالب است که من در برابر آنها یک آدم عادی بودم. خوشحال میشدم، هیجانزده میشدم، گریه میکردم، درد میکشیدم، فریاد میزدم، زیر فشار درد و رنج چه بسا خودم را بهشدت میباختم. گاهی کفر میگفتم و گاهی از همۀ زندگی مأیوس میشدم.
درنهایت اما، وقتی همهچیز از دست رفت و خود را شکستخورده میدیدم، روزنی از نور امید، مرا به پا میداشت: حرکت از نو، قمار دیگر!
خُنُک آن قماربازی که بباخت هرچه بودش
بنماند هیچاش الا هوس قمار دیگر!
نه نه – من، آن قهرمان داستانهای تخیلی نبودم که مثل چوبِ خشک باشم و هیچ احساسی نداشته باشم. هر بار به شهر و دیار آبا و اجدادی سر میزدم، هیجان داشتم. اگر از راه دور به خانه بر میگشتم چه بسا گریه میکردم. نمیتوانستم مثل سیبزمینی یا بادمجان باشم و بگویم هیچ احساسی ندارم. اتفاقاً به وطنم خیلی هم احساس عاشقانه داشتم. یادم هست یکبار در بالای کلکچال، چنگ زدم مشتی از خاک را برداشتم بوسیدم. به دوستم گفتم چقدر من این خاک را دوست دارم. این عطر بهشت دارد. احساس میکنم این مال من است و من از اینم.
فکر هم نکنید که همهاش درد و رنج کشیدهام و حالا از زندگی طلبکار هستم. خیلی از مواهب زندگی بهره بردهام. من سیراب و شادکامم. خوشبختی همین است: ما با حضور فعال در فرایندی تمامنشدنی از افت و خیزهای زندگی، آنرا شکل میدهیم.
با اینحال، این کتاب تاریخنگاری رویدادها نیست. این شرح احوال روحی و فکری من است از ماجراهایی که گاهی چون طوفان مرا به اینسو آنسو پرت میکرد. گاهی هم خیال میکردم قدری اختیار به من داده شده و میتوانم بر چند و چون مسیر و آیندهام اثر بگذارم. هرچه در آن روزها بر من گذشت، در سراچۀ قلبم نهفته ماند تا اینجا بر روی کاغذ دوباره جان بگیرد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.