قلب بنفش
درباره نویسنده پاتریشیا مککورمیک:
پاتریشیا مککورمیک (Patricia McCormick) نویسنده کتاب قلب بنفش، زادهی 23 می 1956، روزنامه نگار و نویسندهی آمریکایی است. مک کورمیک، دانش آموختهی کالج روزمونت است. او در سال 1985 مدرک خود را از دانشکدهی روزنامه نگاری دانشگاه کلمبیا دریافت کرد. مک کورمیک اکنون در نیویورک زندگی میکند و با چندین روزنامه و مجلهی معتبر همچون نیویورک تایمز، لیدیز هوم جورنال، تاون اند کانتری و بسیاری دیگر همکاری دارد. کتابهای مک کورمیک بر پایهی تحقیقات و مصاحبههای او شکل میگیرند.
درباره کتاب قلب بنفش:
مجلۀ هفتگی ناشرین بهترین کتاب: «بهترین کتاب انجمن کتابخانۀ آمریکا برای نوجوانان و جوانان.»
هفتهنامۀ ناشرین: «مککورمیک سؤالات اخلاقی را بدون پیشداوری در ذهن خواننده مطرح میکند و نهتنها این جنگ بلکه ماهیت جانبازی و قهرمانی و جنگ را به چالش میکشد.»
فهرست کتاب انجمن کتابخانۀ آمریکا: «داستان خوانندگان را به اعماق تاریک جنگ عراق میکشاند.»
باب وودراف، ایبیسی نیوز: «آنچه کودکان عراق تجربه میکنند مسئلهای سیاسی نیست، بلکه مسئلهای بشردوستانه و انسانی است. قلب بنفش تصویری واقعی و تأثیرگذار از بطن دنیای این کودکان نشان میدهد.»
فینالیست جایزۀ کتاب ملی امریکا، پاتریشیا مککورمیک، زندگی در منطقه ای جنگی را بهصورتی حقیقی و کتمانناپذیر به تصویر کشیده است، جایی که وفاداری در آن بیش از هر چیز ارزش دارد و مرگ در آنجا بهطرز وحشتناکی عادی است.
قسمتی از کتاب قلب بنفش:
کمی بعد، یک افسر خانم، دختری جوان با یونیفرم و دامن، با تلفن ماهوارهای در دست ظاهر شد. قیافه بامزهای داشت، ولی خیلی خیلی جدی به نظر میرسد. مثل همه زنهای ارتشی، همان حالت «حواست باشه سر به سر من نگذاری» روی صورتش مشهود بود. مت با خودش فکر کرد شاید اگر صورتش این حالت مسخره را نداشت با آن موهای قرمز، بینی سربالا و گوشهای کوچک و ظریفی که داشت، زن خوشگلی به حساب میآمد.
دختر خیلی تند و سریع گفت: «باید با خانه تماس بگیرید. باید تماس بگیرید تا بتونن بعدش خبر رو منتشر کنن.»
مت فقط نگاهش کرد.
«قبل از اینکه بیانیه ای راجع به حادثه منتشر کنن، باید به خانوادتون اطلاع بدن.»
مت گفت: «اوه.»
«همون طور که میدونید ارتش اجازه فاش کردن اطلاعات خاصی مثل تاریخ، مکان و غیره رو نمیده.» مشخص بود که این حرفها را بارها و بارها تکرار کرده بود.
مت گفت: «ولی من خودم هم نمیدونم چه اتفاقی افتاده.»
دختر در حالی که تلفن را به دستش میداد گفت: «خب پس در این صورت تماس خیلی طولانی نخواهد بود.» و در حالی که مت شماره را میگرفت، همان جا ایستاد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.