سبد خرید

فلق و غروب همرنگند

ناشر : آرینادسته: , , ,
موجودی: ناموجود

270,000 تومان

ساعت‌های شب با دلتنگی و انتظار سخت و کند می‌گذرد. چقدر این اشتیاق عاشقانه حس وحال عجیبی دارد. در عین حال که سخت است، اشتیاقش لذت بخش‌ترین حس دنیاست.

بالاخره ساعت به دو نزدیک می‌شود و من پر می‌کشم به سوی روزنه‌ای از نور که وسط تاریکی شب برایم باز شده است، درخشان‌ترین ساعت‌های عمرم درست در میان شب‌هایی است که تاریکند. ماه من آن بالاست. زیر سقف آسمان.

از در خریشته که بیرون می‌آیم می‌بینمش. دلم پایین می‌ریزد. چقدر این ریزش‌های عاشقانه را دوست دارم. این چه حسی است که نزدیک ده سال است با هر بار دیدنش تکرار می‌شود و تکراری نمی‌شود؟ منتظرم مثل همیشه چند لحظه مقابلم بایستد و نگاه پرشورش را بریزد به جانم و وجودم را گرم کند اما نگاهم نمی‌کند. سرش پایین است. دستم را می‌گیرد و مرا همراه خودش می‌برد به اتاقکمان، بین کولرها. در همان چند لحظه غمش را حس می‌کنم. از میان سلول‌های پوست دستم که میان دستش است، لمسش می‌کنیم. بوی غمش را به مشام می‌کشم.

وقتی روی بلوک سیمانی می‌نشینم دلم گرفته است. مقابلم روی زمین می‌نشیند. نگاهش می‌کنم. چشمانش گرفته است. حسم اشتباه نکرده، امیر غمگین است، دلم شور می‌زند ولی منتظر می‌مانم که خودش حرف بزند. رسم ما از قدیم همین بوده کسی دیگری را برای حرف زدن تشویق نمی‌کند. در سکوت کنار هم می‌مانیم، همدیگر را همراهی می‌کنیم و مجال می‌دهیم تا آن که باید حرف بزند، خودش شروع کند.

ناموجود

می‌توانید ایمیل خود را وارد کنید تا از موجود شدن این محصول بصورت خودکار آگاه گردید.

مقایسه




فلق و غروب همرنگند

درباره نویسنده فرناز نخعی:

فرناز نخعی نویسنده کتاب فلق و غروب همرنگند، متولد ۱۳۴۵ در تهران و دانش‌آموخته رشته ایمنی صنعتی (کارشناسی) است. وی نویسندگی را از کودکی آغاز کرده و نوشتن و خواندن در خانواده‌اش یک اصل بدیهی و لازم بوده است. اولین نوشته‌هایش در مجلات چاپ شده و نخستین رمانش به نام «طلوع سپیده» در نشر البرز سال ۸۰ منتشر شده است. پس ‌از آن با نشرهای علی و پرسمان ‌هم کار کرده و تا امروز هفت عنوان کتاب چاپ شده دارد که عبارتند از: «طلوع سپیده»، «اوج آسمان»، «آن‌سوی مرز عشق»، «بسامه»، «یک قطره زندگی»، «مثل دریا مثل موج» و «شب ستاره».

معرفی کتاب فلق و غروب همرنگند:

نسیم بعد از یک کمای سه ماهه به هوش آمده و بخش‌هایی از خاطراتش را از دست داده است. به یاد دارد که پسری را دوست داشته ولی هیچ اثری از آن پسر نیست و خانواده اش چیزهایی می‌گویند که با بعضی از خاطرات خودش در تناقض است و به تدریج معماهای پیچیده‌ای درست می‌شود که تلاش نسیم برای حل کردنش داستان جذابی می‌سازد. نسیم بین خاطرات غیرقابل اعتماد خودش و گفته‌های نزدیکانش به شدت درگیر است و هر روز وقایعی پیش می‌آید که این درگیری ذهنی و گردابی از ندانستن‌ها که نسیم در آن دست و پا می‌زند، هولناک‌تر می‌شود…

قسمتی از کتاب فلق و غروب همرنگند:

مبهوت می‌شوم. خاطرات واضحی پشت فرمان یک پراید هاچ بک قرمز دارم که در بسیاری از آنها امیر کنارم نشسته است. یکی از این خاطرات که از همه واضحتر است، مال اوایل تابستان امسال بود، پنج شش ماه قبل. آخرین امتحانم را داده بودم. شاد و خندان از جلسه بیرون آمده بودم و توی حیاط دانشگاه ایستاده بودم. خیره شده بودم به ساختمانی که شش سال از عمرم در آن گذشته بود. هیچ حسی نسبت به آنجا نداشتم. هیچ دوستی نداشتم. فقط برایم مکانی بود که می توانست مرا به گرفتن مدرک دلخواهم برساند، فوق‌لیسانس حقوق.

به خاطر امیر وارد این رشته شده بودم. آن زمان هیچ علاقه‌ای به هیچ رشته ای نداشتم فقط میخواستم هم رشته‌ی امیر باشم. او در دانشگاه دولتی درس خوانده بود ولی من آزاد قبول شده بودم. سالی که وارد دانشگاه شده بودم، امیر لیسانسش را گرفته بود و همان سال ارشد قبول شده بود و من از همان سال اول مطمئن شده بودم که من هم باید ارشد بخوانم. آن زمان خیلی مسیر دور و دراز و سختی به نظرم می رسید ولی در طول دوره ی لیسانس به رشته‌ام علاقه‌مند شده بودم و ارشد را با اشتیاق بیشتری خوانده بودم.

حالا آخرین امتحانم هم تمام شده بود. از دانشگاه بیرون دویدم و پشت فرمان نشستم. با امیر قرار داشتم و هیچ چیزی بهتر از این نبود. چه اهمیتی داشت که بقیه دسته دسته و خندان در حال گفتگو از دانشگاه به کافه ای رفته بودند و من همراهشان نبودم؟ امیر در تمام طول عمرم جای دوستان نداشته‌ام را پر کرده بود. یادم است که دیر شده بود و تا جایی که ترافیک نبود، تند و ماهرانه رانندگی میکردم. نرسیده به میدان ونک سرعتم را کم کردم و به باند کناری آمدم. وقتی او را دیدم که کنار خیابان ایستاده و خیره شده بود به…

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

سال چاپ

1400

تعداد صفحات

523

زبان

موضوع

,

شابک

9786006893570

وزن

500

جنس کاغذ

,

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “فلق و غروب همرنگند”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...