فلسفه زندگی
درباره نویسنده کریستوفر همیلتون:
کریستوفر همیلتون (Christopher Hamilton) نویسنده کتاب فلسفه زندگی است. دکتر کریستوفر همیلتون مدرس ارشد فلسفه دین در کالج کینگ لندن است. او نویسنده کتاب “عصر میانه”، بخشی از مجموعه Art of Living که توسط کتابهای Acumen در سال 2009 منتشر شده است و نیز” فلسفه زندگی” که توسط انتشارات دانشگاه ادینبورگ در سال 2001 منتشر شده است، میباشد.
درباره کتاب فلسفه زندگی:
فلسفه همیشه جزو حوزههایی از علم بوده است که همه ما دوست داشتهایم به سراغ مطالعه آن برویم و از آرا و نظرات فلاسفه آگاه شویم. اغلب، فهم فلسفه و نزدیک شدن به آن برای بیشتر ما غیرممکن و سخت بهنظر میرسد. این روزها فلاسفه و نویسندگانِ زیادی که آشنا به فلسفه هستند، تا حدودی با تالیف کتابهایی ساده و همهفهم فلسفی این دغدغه را کمرنگ کردهاند. کتاب فلسفه زندگی یکی از همین کتابهاست؛ کتابی ساده که در آن مفاهیم مهمی از منظر فلسفه اخلاق، بررسی و تشریح میشود.
همیلتن برای پیشبرد هر بحث، فقط به تحلیل و بررسی آن موضوع نپرداخته است و هر فصل، جذابیت ادبی نیز دارد، زیرا کتاب او شبیه رسالههای فلسفی نیست که صرفا تحلیل و تشریح نظری فلسفی باشد. در اصل، کتاب فلسفه زندگی جستارهایی در باب فلسفه است که با ذوق ادبی نویسنده همراه شده است. همیلتون در جایجای کتاب، به فراخور بحث، نقلقولهایی از شکسپیر، داستایفسکی، جورج الیوت، پروست و… بیان میکند. او از این طریق، رابطه میان فلسفه و ادبیات را بهشیوهای تازه غنا میبخشد که خوشایندِ مخاطبان کتاب است.
فلسفه راهی میانبُر برای شناخت خویش و انتخاب روشی برای بهتر زندگی کردن است. کتاب فلسفه زندگی که به بررسی مفاهیم عمیق و بنیادین میپردازد، این مفاهیم را از منظر فلسفه اخلاق بررسی میکند. نویسنده در این کتاب، مفاهیم فلسفی را با زبانی ساده و بهصورت کاربردی برای زندگی روزمره روایت میکند. به همین دلیل، خواندن این کتاب میتواند برای علاقهمندان به فلسفه و همه آنها که قصد دارد بهتازگی وارد دنیای فلسفه شوند، جذابیت دارد.
قسمتی از کتاب فلسفه زندگی:
بیخوابی، بهخصوص در طی بازه زمانی طولانی، ما را به وضع کودک باز میگرداند: از کوچکترین چیزها میرنجیم، دلمان میخواهد جروبحث و دادوقال راه بیندازیم، دوست داریم جهان جای دنج و گرم و نرمی باشد اما آن را ناسازگار و خطرناک میبینیم. خستگی بیخوابی سبب میشود بخواهیم به دیگران آسیب برسانیم؛ در چنین وضعی وجدان بیدار خود را، هر چند بهطور موقت، از دست میدهیم و شبیه کودک میشویم؛ موجودی باخودخواهی وحشتناک که تنها متوجه خویش است. در نهایت، میتوان گفت بیخوابی مانند نوعی بیماری است و همانطور که جانسن میگوید «بیماری خودخواهیِ بسیار پدید میآورد. انسانی که در رنج است به دنبال آسایش است.» تا جایی که من میدانم در تمام آثار مربوط به فلسفه جنایت به نقش خستگی در کار خطا هیچ اشارهای نشده است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.