عقل اعتزالی عقل اشعری (معنای عقل در اندیشههای قاضی عبدالجبار معتزلی و ابوبکر باقلانی)
درباره نویسنده فرزانه مصطفی پور:
فرزانه مصطفیپور نویسنده کتاب عقل اعتزالی عقل اشعری (معنای عقل در اندیشههای قاضی عبدالجبار معتزلی و ابوبکر باقلانی)، متولد 1357 است.
درباره کتاب عقل اعتزالی عقل اشعری:
معتزله و اشاعره، هویت بخش تاریخ کلام اسلامیاند و بدون توجه به این دو جریان، هر تبیینی از کلام اسلامی، ناقص وعقیم است. آنچه این دو مکتب را از هم متمایز میکند، بیش از هر چیز، رویکرد متفکران اشعری و معتزلی در مواجهه با عقل و چند وچون نسبت آن با وحی است، آن چنان که این مسئله را میتوان مرز مشخصی در تفکیک این دو مکتب کلامی دانست. بنابر روایتی مشهور و البته نه چندان دقیق، معتزلیان، در تبیین و دفاع از آموزههای دین، همواره عقل را یار و همیار خود دانستهاند واشعریان چندان اقبالی به آن نداشتهاند و دین را از چشم انداز عقل تفسيروتعبير نکردهاند.
این ادعای کلی، بسیار مجمل و سربسته است و اظهارنظر روشن و درست درباب آن مقدور نیست، مگر آنکه تا حد امکان واژهی عقل در متون این متکلمان شناخته شده و معرفی شود. تعامل این دو گروه با عقل در دو حوزه ی عقل نظری و عقل عملی، امری رصدشدنی است، چنان که در هر دو حوزه، مجموعهای از تعبیرهای مختلف پیرامون حجت و کارکردهای عقل را میتوان شاهد بود.
حجم بسیار متون معتزلی واشعری، مانع از آن است که همه ی متفکران این دو مکتب را یک جا شناخته و بررسی کرد. از این رو، دوچهره ی تأثیرگذار کلام معتزلی و اشعری که هردو نقطه ی عطفی در تدوین این دو مکتب بوده اند. مدنظر این پژوهش خواهد بود، تا از طریق این دو نمونه، بتوان به حکمی دقیق درباره ی حجیت و کارکردهای عقل نزد معتزلیان و اشعریان دست یافت.
قسمتی از کتاب عقل اعتزالی عقل اشعری:
معتزله و اشاعره، نماینده ی دو نگاه نسبتاً متفاوت درون گفتمان کلامیاند که خاستگاه اصلی اختلاف آنها به نوع نگاهشان نسبت به عقل، کارکردها و قلمروی فعالیت و اعتبار آن بازمی گردد. ازجمله بنیادی ترین مباحث فلسفه ی دین، بررسی ماهیت و میزان اعتبار عقل در ساحت دین و امور نظری و عملی انسـان اسـت. یافته ها حاکی از آن است که از دیدگاه عبدالجبار، عقل مبتنی بر کارکردهای مختلفی است که ماهیت ممتاز و مستقلی نداشته و به صورت مفهومی اعتباری از مجموعهی علوم یا توانایی ها انتزاع می شـود و در نهایت، کارکرد مشخصی را ارائه میکند.
اگرچه نزد عبدالجبار حیثیت معرفت زایی عقل بیشتر مورد توجه بوده و جلوه ای پررنگ داشته است، اما او به عنوان متکلم نسبت به جایگاه و مقام عقل در برابر تکلیف الهی، رویکردی عمل گرایانه داشته و همواره در پی هماهنگی گزاره های دینی با یافتههای عقلانی خویش بوده اسـت وعقل را نه از حیث شرافت، که به لحاظ رتبه، مقدم بر شرع دانسته است.
در مقابل، نزد باقلانی، عقل خادم شرع است و محدودهی کارکردش، فقط در چارچوب عقل نظری و معاش اسـت، درحالی که عقل عملی در حیطه ی احکام دینی و اخلاق جایگاهی ندارد. با توجه به بررسی دقیق مبانی فکری این دو متکلم، می توان چنین برداشت کرد که در اصـل اعتبار عقل در معارف دینی، اتفاق نظر وجود دارد و محل نزاع میان این دو متکلم، میزان اعتبار و تقدم با تاخر عقل بر شرع است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.