سبد خرید

صد روز آخر

ناشر : علمدسته: , ,
موجودی: 1 موجود در انبار

325,000 تومان

کتابی که اینک از نظر گرامی خوانندگان می‌گذرد، پژوهشی درباره‌ی وقایع صد روز سرنوشت ساز آخر انقلاب ایران است، که کلیات آن در آثار پیشین نویسنده مورد بحث قرار گرفته و آنچه در این کتاب می‌خوانید جزئیات وقایع این صد روز سرنوشت ساز با نکات تازه و ناگفته‌ای است که طی سال‌های اخیر بر اطلاعات نویسنده درباره‌ی حوادث این دوران افزوده شده است.

شرح وقایع صد روز آخر سلطنت شاه در این کتاب، بیشتر جنبه‌ی تحلیلی دارد. همچنین علاوه بر روزشمار، متن بعضی از سخنرانی‌ها و پیام‌های مهم و همچنین نوشته‌ها و مصاحبه‌هایی که زوایای تاریک وقایع صد روز آخر انقلاب را روشن می‌کند نقل شده است.

1 عدد در انبار

مقایسه



صد روز آخر

درباره نویسنده محمود طلوعی:

محمود طلوعی نویسنده کتاب صد روز آخر، در سال ۱۳۰۹ در شهر میانه آذربایجان شرقی به دنیا آمد. وی تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش و دوران دبیرستان را در مدرسه دارالفنون تهران سپری کرد. این پژوهشگر تاریخ مدرک کارشناسی خود را در رشته ادبیات فرانسه از دانشگاه تهران دریافت کرد و همزمان با تحصیل، در مطبوعات آن دوره کار می‌کرد. وی ۱۰ سال، سردبیری نشریه «خواندنی‌ها» را بر عهده داشت. طلوعی در سال ۱۳۵۰ وارد مجلس شورای ملی وقت شد و پس از پیروزی انقلاب به حرفه نویسندگی پرداخت.

مجله خواندنی‌ها، که دوره انتشارش نزدیک چهار دهه ادامه داشت، از سال ۱۳۲۷ تا سال ۱۳۳۵ زیر نظر علی اصغر امیرانی با سردبیری محمود طلوعی منتشر شد. او پس از یک دوره ترک موقت، دوباره همکاری‌اش را با این مجله از سر کار گرفت و تا آذر ۱۳۴۶ به این کار پرداخت.

در رادیو و تلویزیون هم برنامهٔ سیاسی اجرا می‌کرد. از سال ۱۳۵۰ شخصاً مبادرت به انتشار مجلهٔ ماهانه‌ای به نام «مسائل جهان» کرد و چندین سال آن را مرتباً انتشار می‌داد و اکثر مطالب مجله را شخصاً تهیه می‌کرد و به نام‌های مستعار انتشار می‌داد. طلوعی در جوانی وارد وزارت فرهنگ شد. مدتی دبیر دبیرستان‌ها بود، بعد شغل اداری گرفت و به وزارت دارایی انتقال یافت. اولین شغل او در وزارت دارایی، مشاور وزیر بود، بعد مدیرکل روابط عمومی آن وزارتخانه گردید. در دورهٔ بیست و سوم قانونگذاری در سال ۱۳۵۰، از طرف حزب ایران نوین کاندیدای شهر میانه شد و به مجلس راه یافت. بعد از خاتمه دوره مجلس، به وزارت دارایی بازگشت و مجدداً عنوان مشاور وزیر را گرفت. وی به زبان‌های فرانسه و انگلیسی تسلط داشت و به زبان‌های عربی و ترکی استانبولی آشنا بود.

محمود طلوعی در سال‌های اخیر بیشتر در ایالات متحده آمریکا به سر می‌برد و حضور کم رنگی در مطبوعات ایران داشت و بیشتر مشغول تألیف و ترجمه بود. پنجشنبه حوالی ساعت ۸ شب ۲۹ مرداد ۱۳۹۴ در حالی که قصد عبور از عرض بلوار آفریقا در منطقه جردن تهران را داشت، بر اثر برخورد یک موتور سیکلت، به شدت مجروح شد و پس از انتقال به بیمارستان شهدای تجریش در سن ۸۵ سالگی، درگذشت.

درباره کتاب صد روز آخر:

صد روز آخر کتابی است پیرامون اسراری از وقایع روزهای سرنوشت‌سازی که به سقوط دودمان پهلوی انجامید. طی سال‌های گذشته، صدها کتاب در داخل و خارج ایران درباره‌ی انقلابی که به سقوط نظام ۲۵۰۰ ساله‌ی شاهنشاهی در ایران انجامید و دگرگونی عظیمی در اوضاع خاورمیانه و جهان پدید آورد نوشته شده است، ولی هنوز ناگفته‌های بسیاری درباره‌ی علل و عوامل و اسرار پشت پرده‌ی این انقلاب باقی مانده و هرچه زمان می‌گذرد اسرار و گوشه‌های مکتوم تازه‌ای از سیر وقایعی که به سرنگونی نظام سلطنتی در ایران انجامید، از زبان و قلم دست‌اندرکاران آن، یا کسانی که هریک به نحوی در جریان بخشی از این رویداد بزرگ تاریخی بوده‌اند فاش می‌گردد.

محمود طلوعی می‌گوید: «تعداد کتاب‌هایی که طی دهه‌های گذشته درباره‌ی انقلاب ایران و پیامدهای آن به زبان‌های مختلف در خارج انتشار یافته در تحقیقی که در سفری به خارج از کشور به عمل آوردم، از مرز دویست گذشته، درحالی‌که در داخل ایران تعداد کتاب‌هایی که به قلم نویسندگان و پژوهشگران ایرانی درباره‌ی علل و عوامل انقلاب و پیامدهای آن نوشته شده از انگشتان دو دست تجاوز نمی‌کند و بقیه ترجمه از منابع خارجی است.» نویسنده در سال ۱۳۷۰، نخستین اثر تحقیقی درباره‌ی انقلاب ایران را با عنوان «داستان انقلاب» منتشر نموده و قبل از آن نیز پنج اثر از نویسندگان خارجی را، که هریک به‌نحوی در جریان انقلاب ایران بوده‌اند، منتشر کرده است.

البته نقل قول از نویسندگان خارجی یا کسانی که هریک به نحوی در جریان حوادث روزهای واپسین رژیم گذشته بوده‌اند به معنای تأیید گفته‌ها و نوشته‌های آن‌ها از طرف نویسنده نیست. برای  مثال، ژیسکار دستن، رئیس جمهوری سابق فرانسه که مدعی است در جریان بعضی وقایع پشت پرده‌ی انقلاب ایران بوده و در کنفرانس معروف گوادلوپ نیز نقش کارگردانی داشته است، اخیراً در گفت‌وگو با یک روزنامه‌نگار ایرانی مطالبی را عنوان کرده که با آنچه قبلاً در کتاب خاطراتش نوشته بود تناقضاتی دارد. در این کتاب، متن نوشته‌ی او در کتاب خاطراتش نقل شده که بخشی از آن با نوشته‌های کارتر، رئیس جمهوری سابق امریکا، درباره‌ی جریان کنفرانس گوادلوپ مغایرت دارد.

ژیسکار دستن مدعی است که لزوم برکناری شاه و خروج او را از صحنه‌ی سیاست ایران را نخستین‌بار کارتر در کنفرانس گوادلوپ عنوان کرد و بر این مورد اصرار ورزید، درحالی‌که کارتر می‌گوید ژیسکار دستن قبل از دیگران این موضوع را عنوان کرده و از پافشاری در برکناری شاه قصد بهره‌برداری سیاسی داشته است. نکته‌ی جالب توجه این است که نماینده‌ی ژیسکار دستن، بعد از پایان کنفرانس گوادلوپ در نوفل لوشاتو، به حضور آیت الله خمینی رسیده و درباره‌ی موضع فرانسه به طرفداری از انقلاب ایران و لزوم خروج شاه از صحنه در کنفرانس گوادلوپ داد سخن می‌دهد که آیت الله خمینی نیز از سیاست فرانسه سپاسگزاری می‌نماید که مبین کذب ادعای ژیسکار دستن در مصاحبه‌ی اخیر وی با یک روزنامه‌نگار ایرانی است.

نوشته‌های سفیران سابق امریکا و انگلیس در ایران و شرح مباحثات آن‌ها با شاه نیز باید با قید احتیاط تلقی شود، زیرا خاطرات هر دو سفیر بعد از مرگ شاه منتشر شده و شاهدی بر صحت و سقم ادعاهای آن‌ها وجود ندارد. همچنین کسانی که بعد از مرگ شاه مطالبی را از قول وی عنوان می‌کنند، معلوم نیست در ادعاهای خود کاملاً صادق باشند.

از منابع خارجی که در تدوین مطالب این کتاب مورد استناد قرار گرفته، کتاب All Fall down  یا «همه‌چیز فرو می‌ریزد»، نوشته‌ی گاری سیک، مسئول بخش ایران در شورای امنیت ملی امریکا در زمان انقلاب است که به گمان نویسنده، معتبرترین اثری است که درباره‌ی انقلاب ایران در خارج انتشار یافته، زیرا نویسنده‌ی آن برخلاف مقامات مسئول دیگر وقت امریکا، از کارتر، رئیس جمهوری وقت امریکا، گرفته تا ونس (وزیر خارجه) و برژینسکی (مشاور امنیت ملی کارتر) و سولیوان (آخرین سفیر امریکا در ایران) موضع‌گیری نکرده و به دفاع از خود نپرداخته است. گاری سیک که به مناسبت سِمت خود در حکومت کارتر اطلاعات دقیق و دست اولی درباره‌ی مسائل ایران ارائه می‌دهد، بعد از کناره‌گیری از کار دولت هم به عنوان یکی از کارشناسان برجسته‌ی مسائل ایران شهرت یافته و در مقالات و سخنرانی‌های خود، نظریات واقع‌بینانه‌ای درباره‌ی مسائل ایران ارائه می‌دهد.

قسمتی از کتاب صد روز آخر:

در کاخ نیاوران، شاه به تلاش نومیدانه‌ی خود برای تشکیل یک دولت ائتلافی یا بی‌طرف ادامه می‌داد تا اگر شرایط اجازه دهد و از شدت بحران کاسته شود آن را جانشین دولت نظامی بنماید. او از چند هفته قبل، با دکتر صدیقی از وزرای حکومت مصدق که با جبهه‌ی ملی قطع رابطه کرده بود، مشغول مذاکره بود. روز نوزدهم دسامبر (۲۸ آذر ۱۳۵۷) شاه به من گفت که او به چهار شرط حاضر شده است ریاست دولت را به عهده بگیرد. از شرایط وی اجرای کامل مفاد قانون اساسی ۱۹۰۶ و موافقت قبلی پارلمان با انتصاب او به مقام نخست‌وزیری بود . پلیس و ژاندارمری می‌بایست تحت فرمان دولت و تابع وزارت کشور باشند و نقش ساواک به مقابله و مبارزه با تهدیدات و توطئه‌های خارجی علیه ایران محدود شود. شاه این شرایط را پذیرفته و صدیقی شرایط تازه‌ای عنوان کرده و خواهان لغو مقررات حکومت نظامی و آزادی مطبوعات شده بود. شاه با این شرایط هم موافقت کرد و صدیقی دو هفته از شاه مهلت خواست تا درباره‌ی تشکیل کابینه و چگونگی اجرای برنامه‌ی کار خود مطالعه کند.

به‌طوری که شاه می‌گفت دکتر امینی به او راه‌حل تازه‌ای را پیشنهاد کرده بود. پیشنهاد امینی این بود که شاه از تهران خارج شود و اداره‌ی امور کشور را به یک شورای سلطنتی محول نماید. براساس این پیشنهاد، شاه کلیه‌ی اختیارات خود را، به استثنای فرماندهی کل قوا، به شورای سلطنتی واگذار می‌نمود و خود در بندرعباس که مهم‌ترین بندر جنوبی ایران است مستقر می‌شد. مرحله‌ی بعد تعیین یک دولت ملی از سوی شورای سلطنتی بود که ظاهراً خود امینی ریاست آن را بر عهده می‌گرفت. شاه علاوه بر صدیقی و امینی با دکتر سنجابی هم برای تشکیل یک دولت ملی مذاکره کرده بود. سنجابی در ملاقات با شاه گفته بود که هیچ راه حلی بدون چراغ سبز آیت‌الله خمینی به نتیجه نخواهد رسید و او هم جز استعفای شاه هیچ راه‌حلی را نخواهد پذیرفت.

شاه و من در این مورد به توافق رسیدیم که شانس موفقیت صدیقی خیلی ضعیف است و طرح امینی هم عملی به نظر نمی‌رسد. من گفتم صدیقی فقط در صورتی می‌تواند موفق بشود که رهبران مذهبی و بازاری‌ها با او همراهی کنند و چنین احتمالی بسیار بعید است.  من تردیدی نداشتم که آیت‌الله خمینی این شانس را به شاه نخواهد داد و برای سرنگون ساختن صدیقی از هیچ کوششی فروگذار نخواهد کرد. با لغو حکومت نظامی و آزادی مطبوعات که از شرایط صدیقی بود اوضاع در عرض چند روز به کلی از کنترل خارج می‌شد. به عقیده‌ی من، با لغو حکومت نظامی و بازگشت سربازها به پادگان‌ها، اختلاف در میان فرماندهان ارتش بالا می‌گرفت و بازگرداندن نظامیان به صحنه، در صورتی که ضرورت ایجاب می‌کرد، به دشواری امکان‌پذیر بود.

شاه نظر مرا پذیرفت. او خود درباره‌ی امکان موفقیت صدیقی تردید داشت و مشکل او در پذیرفتن پیشنهاد امینی هم این بود که فکر می‌کرد اگر از صحنه خارج شود، ارتش متلاشی خواهد شد. او از خطر یک کودتای نظامی در صورت اعلام این نظر هم بیمناک بود و فکر می‌کرد یا نظامی‌ها از خروج وی از تهران جلوگیری کرده و با تشکیل یک شورای رهبری نظامی او را مجبور به صحه گذاشتن بر تصمیمات خود خواهند نمود یا بلافاصله پس از خروج او دست به کودتا خواهند زد.

درباره‌ی نگرانی‌های شاه از کودتای فرماندهان ارتش، که سفیر انگلیس به آن اشاره می‌کند، گاری سیک هم در کتاب خود اشاراتی دارد و می‌نویسد اردشیر زاهدی عده‌ای از افسران تندرو ارتش را دور خود جمع کرده و آماده بود در فرصت مناسب دست‌به‌کار شود. گاری سیک می‌نویسد: «سولیوان نگرانی‌های خود را از طرح یک کودتای نظامی به‌وسیله‌ی اردشیر زاهدی پنهان نمی‌کرد و درباره‌ی فعالیت‌های اردشیر زاهدی که ظاهراً منتظر اشاره‌ای از طرف دوستان خود در واشینگتن بود به شاه هشدار داده بود.»

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

4

سال چاپ

1400

تعداد صفحات

456

زبان

موضوع

شابک

9786222462505

وزن

428

جنس کاغذ

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “صد روز آخر”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...