شراب تنهایی
درباره نویسنده ایرن نمیروفسکی:
ایرن نمیروفسکی (Irène Némirovsky) نویسنده کتاب شراب تنهایی، رماننویس قرن بیستم میلادی اهل روسیه است. او بیش از نیمی از عمرش را در فرانسه زندگی کرد و به فرانسه نوشت، اما از تابعیت فرانسه محروم شد. طبق قوانین نژادپرستانه به عنوان یهودی دستگیر شد – که تغییر دین او به کاتولیک رومی را در نظر نگرفتند. او در 39 سالگی در آشویتس درگذشت. نمیروفسکی شهرتش را برای française Suite پس از مرگ بدست آورد.
درباره کتاب شراب تنهایی:
عامر حسین، اسمپتوت: «موفقیت شراب تنهایی در بهرهبری از خاطرات شخصی و جمعی است و ایرن نمیروفسکی با نزدیک شدن هر چه بیشتر به جزئیات کودکی و جوانی خود، مهارتش را در تبدیل جزئیات ابتدایی زندگی به داستانی پیچیده و گیرا به نمایش میگذارد.»
لوسی پاپسکو، ایندیپندنت: «جنگ جهانی، انقلاب و تنهایی… شراب تنهایی یادآوری کامل و درستی از دورویی بزرگسالان است. نمیروفسکی رذالتهای اخلاقی آدمها را در قلمرو خانگی، در دل یک رویداد پرهیاهوی جهانی و در دورانی هولناک از تاریخ مجسم میکند. تاملی است پر نکوهش بر خودپسندیهای انسان و زندگیهای سرگردان میان فجایع ویرانگر.»
هلن دانمور، گاردین: «شراب تنهایی، شخصیترین رمان ایرن نمیروفسکی، داستان فضای بیثبات زندگی مهاجران است. نمیروفسکی، داستان فضای بیثبات زندگی مهاجران است. نمیروفسکی پیچ و خمهای خانواده مغموماش را، در گذر از انقلاب و جنگ و مهاجرت، زیبا و سنگدلانه واکاوی میکند. رمانی فوقالعاده که نمیروفسکی در آن، مکانهای کودکی خود را با وضوحی ملموس و پراحساس بیرون میکشد که نشان میدهد تا چه اندازه از تولستوی و پروست آموخته است.»
شخصیت اصلی کتاب «شراب تنهایی» دختری به نام هلن کارول از خانوادهای از طبقه متوسط است. هلن و خانوادهاش پیش از انقلاب روسیه در اوکراین زندگی میکنند. بوریس، پدر هلن، اداره امور یک کارخانه نساجی را بهعهده دارد. او مردی یهودی است که از طبقهای فرودست بالا آمده است.
بلا، مادر هلن، زنی ولخرج و زیادهخواه و اهل تجمل است. او زن زندگی نیست و بیشوکم یادآور اِما بوواری در رمان «مادام بوواری» گوستاو فلوبر است. بلا مرتب خیال فرانسه و زندگی عشقیای ماجراجویانه را در سر میپروراند و دوست دارد به فرانسه برود و در آنجا زندگیای آزاد و فارغ از قید و بند خانه و خانواده داشته باشد.
پدر هلن زنش را دوست دارد و در برابر ولخرجیها و ریختوپاشها و سبک زندگی پرخرج او سکوت میکند. اما یکروز بوریس را، دقیقا بهخاطر همین سبک زندگی پرخرج زنش، از کارخانه اخراج میکنند چون مدیر کارخانه، که در مسکو زندگی میکند و دخل کارخانه را به بوریس سپرده، بابت ولخرجیهای همسر بوریس ابراز نگرانی میکند و آنطور که خود بوریس به بلا میگوید، معتقد است که بوریس نمیتواند از عهده هزینههای زنش برآید و دیر یا زود وسوسه میشود که اختلاس کند و به همین دلیل بهتر است دخل کارخانه دست او نباشد.
کشمکش اصلی کتاب «شراب تنهایی» میان هلن و مادرش است. هلن به پدرش علاقه و از مادر خود نفرت دارد و هر چه بزرگتر میشود خشم و نفرتش از او فزونی میگیرد تا اینکه سرانجام علیه مادرش توطئه میکند.
داستان هلن و کشمکش او با مادرش در کتاب «شراب تنهایی» با انقلاب روسیه گره میخورد. انقلاب بر زندگی هلن و خانوادهاش تأثیر میگذارد و آنها با وقوع انقلاب روسیه از این کشور مهاجرت میکنند و به فنلاند و سپس به فرانسه میروند و در همین حال، کشمکش هلن و مادرش نیز در جریان است و این گونه نمیروفسکی داستان یک بحران خانوادگی را در متن بحرانی تاریخی و سیاسی روایت میکند.
نمیروفسکی در کتاب «شراب تنهایی» روایت داستان را با سبکپردازی ماهرانه و ظریفی پیش میبرد و جزییات را هنرمندانه برای ساختن حالوهوا و ساختوپرداخت شخصیتهای رمان بهکار میگیرد. کتاب «شراب تنهایی» را چه بسا بتوان تلاقی رمان کلاسیک قرن نوزدهمی روسیه و رمان فرانسوی دانست.
قسمتی از کتاب شراب تنهایی:
خفاشها پرواز میکردند و هربار که یکی از آنها بهآرامی خیلی پایین، بالای سر آنها حرکت میکرد، مادمازل رز، معلم سرخانه فرانسوی هلن، جیغی کوتاه میکشید و میخندید.
هلن بهسختی چشمانش را نیمهباز کرد، پدر و مادرش را دید که کنارش نشستهاند. چهره پدرش را نگاه میکرد که در هالهای از مه زردرنگ و لرزان احاطه شده بود: نور چراغ مقابل چشمان خستهاش، لرزان به نظر میرسید. ولی نه، حقیقت داشت، چراغ سوسو میزد؛ مادربزرگ هلن سر خدمتکار فریاد کشید:
– ماشا! فتیله چراغ را پایین بکش!
مادر هلن آه میکشید، خمیازهکشان غذا میخورد و صفحات مجلات مُدِ از پاریسآمده را ورق میزد. پدر هلن ساکت بود و با انگشتان ظریف و استخوانیاش بهآرامی روی میز ضربه میزد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.