شبکاری
درباره نویسنده اروین شاو:
اروین شاو (Irwin Shaw) نویسنده کتاب شبکاری، در سال ۱۹۱۳ متولد شد و پس از فارغالتحصیل شدن از کالج بروکین مدتی در رادیو به عنوان نویسنده و گوینده کار کرد و در جنگ جهانی دوم در ارتش آمریکا به خدمت پرداخت و در جنگهای افریقا و اروپا به نفع متفقین به نبرد پرداخت و پس از اتمام جنگ و بازگشت به ایالات متحده همکاری خویش را با روزنامهها و مجلات آغاز کرد. در همین مدت کار نویسندگی خویش را نیز دنبال نمود و آثار زیادی از خود منتشر ساخت که مهمترین آنها عبارتند از: برگشت به شادی، مردهها را دفن کنید، شیرهای جوان، به شهر خوش آمدید، هوای طوفانی، مردم بی سر و صدا، پسران و نظامیان، محاصره و دو هفته در شهر بیگانه. وی در سال 1984 در گذشت.
درباره کتاب شبکاری:
شاید زندگی آمریکایی سراسر پول و هیجان و قمار و عیش و عشرت و تعقیب و گریز و حادثه نباشد، ولی داستان شب کاری سرشار از همین هاست و مخاطب را غرق خود میکند و او را همراه با شخصیت اصلی خود از نیویورک تا سوئیس میکشاند و درگیر ماجراها و دلهرههایی میکند که تا پایانِ داستان نمیتوان از آنها رهایی یافت و بیشک پس از پایانِ کتاب نیز ادامه مییابند.
قسمتی از کتاب شبکاری:
شب بود و پشت در قفل شده و پنجرههای ضدگلوله تنها نشسته بودم. آن سوی در نیویورک در چنگال سیاه ژانویه اسیر شده بود. در طول دو سال گذشته، شش بار در هفته، یک ساعت قبل از نیمه شب میآمدم و ساعت هشت صبح روز بعد آنجا را ترک میکردم. از این وضعیت نه راضی بودم و نه ناراضی. اتاقی که در آن کار می کردم گرم بود. کارم سخت نبود و به ندرت مجبور میشدم با دیگران صحبت کنم.
وظایفم طوری بود که فرصت کافی برای پرداختن به سرگرمی هایم را داشتم، کسی هم نبود که امرونهیام کند یا آن روال منظم شبانه را تغییر دهد. یک ساعت از وقتم را صرف برگه شرط بندی مسابقات اسبدوانی می کردم و برای شرط بندی های روز بعد آماده می شدم. آن تکه کاغذ شرط بندی برایم پر از شور و انرژی بود، با اشتياق و اطمینان به آینده پرش می کردم و هر نسخه جدیدش امید را در من زنده می کرد.
بعد از تکمیل آن برگه بر اساس محاسباتم از زمان، وزن اسب ها، مسافتها، طلوع آفتاب و احتمال بارش باران، کتاب می خواندم. همیشه حواسم بود که برای شیرین کردن کامم به اندازه کافی کتاب دور و برم داشته باشم. برای تغذیه جسمم هم همیشه موقع رفتن سر کار یک ساندویچ و یک بطری آبجو می خریدم. شبی دو بار برای تقویت دستها، شکم و پاهایم نرمش می کردم. به رغم این که پشت میزنشین بودم و کار بی تحرکی داشتم، در سی و سه سالگی قوی تر و حتی خوش هیکل تر از بیست سالگی ام بودم. قدم تقریبا یک متر و هشتاد و وزنم هشتادوسه کیلو بود.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.