شبح بر تخت
درباره نویسنده جیمز رام:
جیمز رام (James S. Romm) نویسنده کتاب شبح بر تخت، نویسنده، منتقد و استاد کلاسیک در کالج بارد در آناندیل، نیویورک است. او در فرهنگ و تمدن یونان و روم باستان تخصص دارد. نقدها و مقالات او در نیویورکر، وال استریت ژورنال، لندن ریویو آو بوکز، دیلی بیست و سایر مکانها منتشر شده است. او دارای کمک هزینه تحصیلی گوگنهایم (1999-2000)، بورسیه بیرکلوند در مرکز نویسندگان و محققان Dorothy and Lewis B. Cullman در کتابخانه عمومی نیویورک (11-2010) و یک بورسیه بیوگرافی در مرکز Leon Levy دانشگاه سیتی نیویورک (15-2014).
درباره کتاب شبح بر تخت:
امپراتوری مقدونی یکی از بزرگترین و بدون شک زودگذرترین امپراتوری جهان بود حدود ،امپراتوری در ۳۲۵ قبل از میلاد با حمله اسکندر به دره سند (امروز شرق پاکستان)، در پایان مبارزات ده ساله تسخیر اروپا، آسیا و شمال آفریقا به بیشترین حد خود رسید. اما در سال ۳۲۳ در پی مرگ ناگهانی و پیش بینی نشده اسکندر شروع به فروپاشی کرد. فقط به مدت دو سال به شکل کامل و نسبتاً پایدار وجود داشت. هر چند بسیاری از خوانندگان درباره داستان فتوحات اسکندر اطلاعات کافی دارند اما بسیاری از آنها درباره دنباله دراماتیک و پیامد آن داستان شناخت چندانی ندارند این حکایت فقدان، با بزرگترین ضربه مرگ پادشاه در مرکز امپراتوریاش آغاز میشود.
آریان یکی از مورخان باستانی که به این دوران ،پرداخته مینویسد: «او درست در زمانی که مردم بیشتر مشتاقش، بودند درگذشت.» این بدان معناست که وجود اسکندر برای حفظ امپراتوری لازم و پادشاه در آخرین سالهای زندگیاش مورد ستایش و حتی پرستش مردم بوده است. دوران بعد از آن با غیبت فردی برجسته تعریف میشود همانطور که دوران قبل با حضور وی تعریف میشد گویی خورشید از منظومه شمسی ناپدید شده بود.
قسمتی از کتاب شبح بر تخت:
۳۱ مه – ۱۱ ژوئن ۳۲۳ قبل از میلاد
هیچکس نمیدانست چه چیزی اسکندر را کشت. برخی فکر میکردند وی نمیتواند بمیرد؛ زیرا ،فتوحاتش در طول دوازده سال پادشاهی بیشتر خداگونه، بود تا فانی. حتی زمزمه میشد که او نه پسر فیلیپ، سلف خود بر تخت پادشاهی مقدونیه، بلکه فرزند خدای مصر آمون بوده است. نزدیکترین افراد به اسکندر، هفت محافظش و محفل -بزرگتر محرمان، که مصاحبانش نامیده میشدند، زوال وی را با ناتوانی تماشا و یکدیگر را با دقت مشاهده میکردند. آنها میتوانستند فرماندهان، رهبران موفقترین لشکر کشی، نظامی که تا به حال جنگیده بودند و به مدیریت بحرانها عادت کرده، باشند. در حال، حاضر برای قضاوت بر اساس رویدادهای بعدی، هیچ کس نمیدانست چه باید بکند، بقیه چه چیزی را در سر داشتند یا بعد چه اتفاقی میافتاد.
افکارشان در میان تاریکی ساعت، خواب به سال قبل و حادثه ای برگشت که در آن زمان بی اهمیت به نظر میرسید. ارتش اسکندر در راهپیمایی بود و از هند (شرق پاکستان امروز)، دورترین نقطه فتوحاتش…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.