سیاره روکانون مجموعه هاینیش جلد اول
درباره نویسنده اورسولا کروبر له گویین:
اورسولا کروبر له گویین (Ursula K. Le Guin) نویسنده کتاب سیاره روکانون، نویسندهٔ فمینیست سبک علمی–تخیلی بود. لوگویین یکی از نویسندگان شاخص سبک علمی-تخیلی فمینیستی است. لو گویین در عرصههای رمان، شعر، داستان کودکان و جستارنویسی طبعآزمایی کردهاست، اما بیشترین شهرتش به خاطر داستانهای علمیتخیلی و فانتزیهایی است که به شکل داستان کوتاه یا رمان نوشتهاست. او که اولین داستانهایش را در اینگونه ادبی در دهه ۱۹۶۰ به چاپ رساند، اکنون یکی از مهمترین نویسندگان داستانهای علمیتخیلی محسوب میشود.
یکی از مشهورترین آثار لو گویین داستان علمی–تخیلی دست چپ تاریکی (۱۹۶۹) است که به جامعهای بدون جنس میپردازد. مجموعه چهارگانهٔ دریایزمین (۱۹۹۰–۱۹۶۸) از جمله آثار علمی–تخیلی او است. وی چندین بار برندهٔ جایزههای هوگو و نبیولا شدهاست.
مشهورترین آثار لو گویین علمی تخیلی هستند، اما او آثاری گوناگون شامل بیش از ۱۹ رمان علمی–تخیلی و خیالپردازی؛ ۹ جلد داستان کوتاه، مقالات، ترجمه، ۱۳ کتاب کودکان و شعر آفریدهاست.
او حتی با آهنگساز آوانگارد دیوید بوفورد در ساختن اپرایی در سال ۱۹۸۵ همکاری کرد. او «اپرایی برای ریگل ۹» را دربارهٔ گروهی از فضانوردان بر روی سیارهای غریب نوشت. بزنگاه داستان این است که تنها یکی از فضانوردان میتواند شهری بیگانه را ببیند.
آثار لو گویین حامل دیدگاههای در حال تحول او در مورد علوم اجتماعی، فمینیسم، محیط گرایی و آرمانشهرها هستند.
درباره کتاب سیاره روکانون:
کتاب سیاره روکانون، کتابی است در ژانر علمیتخیلی که اولین بار در سال ۱۹۶۶ منتشر شد. داستان در فضای مجموعه حلقه هاینیش میگذرد و دارای عناصر فانتزی قهرمانانه است. شخصیت اصلی کتاب، گاورال روکانون، در سفرش در سیارهای دوردست با لردهایی روبهرو میشود که در قلعهها زندگی میکنند و شمشیر میبندند و با نژادهای دیگری برخورد میکند که همچون پریها و کوتولههای زمینی هستند. واژه انسیبل، به معنی وسیله ارتباطی سریعتر از نور، اولین بار در این کتاب استفاده شد و پس از این در ادبیات علمیتخیلی رایج شد
ماجرای داستان اینگونه آغاز میشود که در سیاره فولهام 2، بر اثر مالیات بیگانگان، فقر، دامنگیر نجبای آنگیار شده بود. سلمی، بانوی قصر هالان، با دیدن شکوه از دسترفته قصر شوهرش، به یاد گردنبندی میافتد که در کودکی بر گردن مادرش دیده بود و گفته میشد که ارزشش به اندازه یک پادشاهی بود؛ سالهاست که گردنبند گم شده و میگویند تنها مردمان فوآ میدانند که کجاست. مردمان شادی که در میان درههای سرسبز و آفتابی دوردست زندگی میکنند. سلمی دخترش هالدره را به خواهرش میسپارد و در اشتیاق یافتن گردنبند و خوشحال کردن شوهرش، بدون اجازه او سوار بر یک ویندسیت (موجوداتی شبیه گربههای بزرگ بالدار که جنگجویان آنگیار سوار بر آنها در آسمان مبارزه میکنند) به سراغ مردمان فوآ میرود.
آنها او را به مردمان گدیمار راهنمایی میکنند که دوستداران تاریکیاند و در نقبهای زیر زمین در کوهستانهای مهآلود زندگی میکنند. پس از رفتن به نزد آنان، گردنبندش، ارثیه خانوادگیاش را از آنان که روزگاری آنرا ساختهاند میخواهد، میگویند که پیش آنها نیست اما میتوانند او را به جایی ببرند که گردنبند هست، اما او خود باید گردنبند را از صاحبان جدید بگیرد و او قبول میکند. او را از نقبهای تودرتو عبور داده و بر روی زمین سوار بر غاری میکنند که پر از نورهای چشمکزن است و به او سوزنی میزنند و همه چیز با غرشی تکان میخورد و سپس به شب بیکران میروند.
در موزهای در سیارهای دوردست، گاورال روکانون، نژادشناس موزه به همراه رئیس موزه، خیره، به زیبایی زن بلندبالای زرینمویی چشم دوختهاند که پوستی تیره دارد و تعدادی از کوتولههای گدمیار سیاره فومالهاوت دوم همراهیاش میکنند. کوتولهها سخنان زن را برای آن دو ترجمه میکنند که گردنبندی را که در ویترین موزه دیده میخواهد. گردنبندی که ارثیه خانوادگی اوست. و روکانون، حیران از زیبایی سلمی، گردنبند را به او میدهد.
در فصل اول کتاب، سالها از آن روزگار گذشته و حال، روکانون، برای پژوهش دربارهٔ این سیاره کمتر شناختهشده به همراه هیاتی به آنجا آمده. سملی سالهاست که درگذشته و نوه او، موگین، لرد قلعه هالان است و شرایطی پیش آمده که روکانون مجبور میشود به همراه موگین و افرادش به سفری طولانی و خطرناک دست بزند تا مگر بتوانند این سیاره و کل لیگ جهانی (دولت بینالمللی) را از خطر برهانند.
قسمتی از کتاب سیاره روکانون:
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.