زمستان
درباره نویسنده الی اسمیت:
الی اسمیت نویسنده کتاب زمستان، زادهٔ ۱۹۶۲، نویسنده، نمایشنامهنویس و روزنامهنگار اسکاتلندی است. او برندهٔ جوایز ادبی مهمی همچون جایزهی ادبی کاستا بوک ، جایزهی ادبی گلداسمیت ، جایزهی ادبیات داستانی زنان ، و … بودهاست. اسمیت در سال ۲۰۰۷ به عضویت انجمن سلطنتی ادبیات درآمد و در سال ۲۰۱۴ برای خدماتش به ادبیات، نشان امپراتوری بریتانیا را دریافت کرد. الی اسمیت تنها نویسندهٔ دنیاست که تاکنون توانسته چهار بار فینالیست جایزه ادبی من بوکر شود.
سباستین بَری، شاعر و نویسندهٔ صاحبسبک و شناختهشدهٔ ایرلندی، در سال ۲۰۱۶ از الی اسمیت بهعنوان نویسندهٔ اسکاتلندیِ منتظر دریافت جایزه نوبل نام برد. او در دانشگاه آبردین درس خوانده ولی دورهٔ دکترای خود را ناتمام رها کرد. اسمیت پیش از آنکه بهصورت تمام وقت به نوشتن بپردازد، مدرس دانشگاه استرثکلاید بود. اولین داستان بلند او به نام مثل در سال ۱۹۹۷ به چاپ رسید.
درباره کتاب زمستان:
«زمستان»، دومین کتاب از چهارگانه فصلی آلی اسمیت است. نخستین کتاب از این چهارگانه که «پاییز» نام داشت، موجب ورود آلی اسمیت به فهرست نهایی بوکر 2017 شده و او را به یکی از رقبای جورج ساندرز برای تصاحب این جایزه تبدیل کرد.
انتشارات «همیلتون»، ادعا می کند که «زمستان» برخلاف عنواناش قصه غمانگیزی ندارد و «داستان چیزهای واقعی که در حال حاضر در دنیایی واقعی و برای افرادی واقعی و در زمانی واقعی و در زمینی واقعی رخ میدهد!» است.
البته کتاب «زمستان» ادامه کتاب «پاییز» نیست و شخصیتهای دو داستان متفاوت هستند، اما شباهتهای ساختاری بین دو جلد غیرقابلانکار است. هر دو کتاب درباره گفتوگوی نسل جوان با نسل پیشین است و شخصیت اصلی هر دو کتاب یک هنرمند است. سوفیا و خواهرش، آیریس در مرکز توجه داستان قرار دارند. آیریس سال ها تاجر بوده و هماکنون بازنشستهای 60 ساله است و سوفیا در اعتراضات خیابانی بسیار فعال است. رابطه این دو با پسر سوفیا، هسته اصلی این داستان را تشکیل میدهد.
اگرچه از اتفاقات خوب کریسمس در این کتاب خبری نیست، اما نویسنده از زمستان به عنوان منبع الهام و قدرت آثار هنری نام میبرد. به گفته «همیلتون»، ناشر کتاب جدید آلی اسمیت؛ «کار اثر هنری همین است. در یک اثر هنری میتوان در دو زمان مختلف زیست. کاری که در زندگی عادی ممکن نیست و «زمستان» بیشک قدرت قصهها را به رخ همه ما میکشد.»
قسمتی از کتاب زمستان:
عشق ورزی مرده بود. پهلوانی مرده بود. شعر، رمان، نقاشی، همه مرده بودند، هنر مرده بود. تئاتر و سینما هردو مرده بودند. ادبیات مرده بود. کتاب مرده بود.
مدرنیسم، پست مدرنیسم، رئالیسم و سورئالیسم همه مرده بودند. موسیقیِ جاز مرده بود، موسیقی پاپ، دیسکو، رَپ، موسیقی کلاسیک’ مرده بودند. فرهنگ مرده بود. بزرگواری و نزاکت، اجتماع، ارزش های خانوادگی مرده بودند.
گذشته مرده بود. تاریخ مرده بود. آسایش و امنیت عمومی مرده بود. کمونیسم، فاشیسم، نئولیبرالیسم، کاپیتالیسم، همه مرده بودند، مارکسیسم، مرده بود، فمینیسم، هم مرده بود. نزاکت سیاسی، مرده بود. نژادپرستی مرده بود. مذهب مرده بود. فکر مرده بود. امیدواری مرده بود. حقیقت و افسانه هر دو مرده بودند. رسانه ها مرده بودند. اینترنت مرده بود. توئیتر، اینستاگرام، فیس بوک، گوگل، مرده بودند.
عشق مرده بود.
مرگ مرده بود.
چیزهای بی شمارِ دیگری همه مرده بودند.
بعضی، اما، نمرده بودند، یا هنوز نمرده بودند.
زندگی هنوز نمرده بود. انقلاب نمرده بود. برابریِ جنسیت و نژاد هنوز نمرده بود. نفرت نمرده بود.
اما کامپیوتر؟ مرده بود. تلویزیون؟ مرده بود. رادیو؟ مرده بود. موبایل ها مرده بودند. باطری ها مرده بودند. ازدواج ها مرده بودند. روابط زناشویی مرده بودند، گفت وگو مرده بود. برگ ها مرده بودند. گل ها، در آبِ پایشان، مرده بودند.
تصور کن شبح همهٔ این چیزهایِ مرده دنبالت کرده باشند. تصور کن با شبحِ یک گُل تسخیر شده باشی. نه، تصور کن با شبحِ ( اگر چیزی به نام شبح به جای خیال و تصور وجود داشته باشد ) یک گُل، تسخیر (اگر چیزی به نام تسخیر کردن، به جای روان رنجوری و روان پریشی وجود داشته باشد ) شده باشی.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.