راویان قرن اضطراب (گفتوگو با پنج شاعر: سیمین بهبهانی، اسماعیل خویی، جواد مجابی، محمدعلی سپانلو و سیدعلی صالحی)
درباره نویسنده آسیه جوادی:
آسیه جوادی نویسنده کتاب راویان قرن اضطراب، معروف به ناستین مجابی؛ نویسنده، داستاننویس و پژوهشگر هنری و ادبی، متولد ۱۸ تیرماه ۱۳۲۵ در شهر قزوین است.
درباره کتاب راویان قرن اضطراب:
کلمات از چنان قدرتی برخوردارند که باور آن امکانپذیر نیست. آنها تنها اصواتی رها شده در هوا نیستند؛ کلمهها زمانی که در قالب شعر مینشینند، فرصت سبک کردن بارهای سنگینِ وجودمان را فراهم میکنند. بنابراین، اگر بگوییم شاعران التیامبخش جانهای زخمیاند، بیراه نگفتهایم. شعر همنشین دائمی و آشنای انسان است…
ناستین جوادی محقق و نویسندهی نامآشنای ایرانی در کتاب ارزشمند خود، راویان قرن اضطراب، به گفتوگو با پنج تن از شاعران برجستهی پارسی نشسته و از این طریق شیفتگان شعر را با دنیایی تازه از اندیشههای این شاعران آشنا کرده است. در این اثر غنی همچنان که به مصاحبههای سیمین بهبهانی، اسماعیل خویی، جواد مجابی، محمدعلی سپانلو و سیدعلی صالحی دل میسپاریم، با آثار آنها نیز آشنا میشویم و اشعار منتخبشان را مطالعه میکنیم.
قسمتی از کتاب راویان قرن اضطراب:
خویی: دقیقاً. این پاسخی است به محتوای این روزگار و بادا که این محتوا هرچه زودتر سر بیاید و به درک واصل بشود و آن شعرها هم ریخته بشود در زبالهدان تاریخ. چون بهراستی میگویم من خوشبختانه چندان شعر دارم که بیفروتنی بگویم نیمی از دریا هم همچنان دریاست. بههرحال نیمی هم بماند باز چیزی از من میماند. باید این را بگویم، خیلیها هم نهفقط بعد از انقلاب، بلکه پیش از انقلاب هم، من را سرزنش کردند که این درگیری تو با سیاست و جامعه به شعرت آسیب میزند و حیف است، تو شاعری و باید به شعرت بپردازی، ولی واقعاً دست خودم نیست. برای من هیچوقت کام و نام و مقام انگیزۀ زندگانی نبودهاند. هیچوقت نمیخواستم وزیر و وکیل، نامآور یا قهرمان ملی بشوم. همان انگیزههایی که مرا به شعرسرودن وامیدارد، همان انگیزهها به همان نیرومندی مرا به اینسو هم میکشد، این است که با پندواندرز دوستان نیز من نتوانستم چیزی را در خودم دگرگون کنم.
انگار دست خودم نیست حتی قصیدههایم هم درعینحالی که میگوییم قصیده را با قصد میگویند ولی واقعاً وقتی نگاه میکنم به تجربۀ سرودن، نخستین مصراع خودش میآید یعنی نمینشینی بگویی که خب حالا میخواهم اینطوری شعر بسرایم. البته در سرت هست این، شاید یک ماه دو ماه هم طول بکشد، که من باید به اینجا یا به این آدم بپردازم، ولی در همان لحظه نمیتوانی قلم و کاغذ را برداری و شروع کنی. در یک لحظهای که این اندیشهها به تو رویآور میشوند، با خودت میگویی یا در تو گفته میشود که تو باید در این زمینه یک کاری بکنی، انگار آن لحظهای است که عشقبازی تو با مامان شعر یا با معشوقۀ ازلی صورت گرفته و نطفهای بسته میشود، حالا این نُه ماه و نُه روزش چهجوری بگذرد، کِی سر بچه بیرون بیاید. آن مصراع اول، آن دیگر دست تو نیست، حتی با قصیده هم من این تجربه را دارم.
هرگز پیش نیامده که من بتوانم بگویم خب من میخواهم با چنین وزنی و چنین قافیههایی یک قصیده بسرایم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.