دوباره فکر کن
درباره نویسنده آدام گرانت:
آدام گرانت (Adam Grant) نویسنده کتاب دوباره فکر کن، زادهی 13 آگوست 1981، استاد دانشگاه و نویسندهی آمریکایی است. گرانت در حومهی دیترویت بزرگ شد و در دانشگاههای هاروارد و میشیگان به تحصیل در رشتهی روانشناسی سازمانی پرداخت. او در سالهای 2007 تا 2009، استادیار دانشگاه کارولینای شمالی بود و پس از انتشار چندین مطلب در ژورنالهای دانشگاهی برجسته، در سال 2009 دانشیار دانشکدهی وارتون شد که او را به جوانترین استاد در تاریخ این دانشکده تبدیل کرد. آدام گرانت در سال 2015، در زمرهی تأثیرگذارترین متفکرین مدریت جهانی قرار گرفت.
درباره کتاب دوباره فکر کن:
بوک لیست: «خوانندگان در بسیاری از استدلالهای جذاب گرانت نقاط مشترک را پیدا میکنند و این کتاب یک مطالعهی قابل تأمل است.»
فایننشیال تایمز: «در دنیای امروز، کتاب دوباره فک کن یک مورد خاص و قدرتمند برای تجدیدنظر در مورد آنچه قبلاً میدانیم ارائه میدهد… که فقط یک درس مفید نیست و میتواند یک امر حیاتی باشد.»
واشنگتن پست: «دوباره فکر کن توصیههای هوشمندانهای در مورد فرضیات یاد نگرفتن و باز کردن ذهن خود نسبت به کنجکاوی ارائه میدهد.»
آدام گرانت به دنبال متقاعد کنندهترین شواهد و تعدادی از ماهرترین تجدید نظر کنندههای دنیا رفت. هدف او در کتاب دوباره فکر کن بررسی رویکردهای تجدیدنظر است. او تمرکز اولین بخش کتاب دوباره فکر کن: قدرت دانستن چیزهایی که نمیدانیم بر باز کردن ذهن است. همچنین در این بخش متوجه خواهید شد که چرا یک کارآفرین آیندهنگر در دام گذشته گیر میکند، چگونه یک دانشمندِ برندهی جایزهی نوبل از اشتباه کردن لذت میبرد، چگونه بهترین پیشبینیکنندگان جهان دیدگاههایشان را بهروز میکنند و چگونه یک فیلمساز برندهی اسکار مبارزات سازندهای دارد.
دومین بخش به بررسی راهکارهای تشویق سایر افراد به تجدید نظر میپردازد. رویکرد یک قهرمان مناظرهی بینالمللی برای پیروزی در بحثها و موفقیت یک موزیسین سیاهپوست در ترغیب خودبرتر پندارهای سفیدپوست و کنار گذاشتن بیزاریشان از سیاهها را میبینید. قدرت گونهی خاصی از گوش دادن را خواهید دید که کمک حال یک پزشک برای تغییر ذهنیت والدین نسبت به واکسن شد و به یک قانونگذار کمک کرد تا فرماندهی ارتش اوگاندا را متقاعد به حضور در مذاکرات صلح کند.
بخش سوم دربارهی رویکرد انسان برای ساخت جوامع متشکل از یادگیرندههای مادامالعمر است. نقش یک آزمایشگاه متخصصِ گفتگوهای دشوار بر زندگی اجتماعی مردم را خواهید دید که چگونه بهترین رویکردهای ارتباطی شما برای مسائل مناقشهبرانگیز نظیر سقط جنین و تغییرات اقلیمی را برملا میکند. نقش معلمها در مدارس را میبینید که چگونه میتوانند با تشبیه فضای کلاس به موزه، ترویج نگاه به پروژهها با دیدگاه یک نجار و بازنویسی کتب درسی قدیمی و معتبر، قدرت تجدید نظر را به دانشآموزان بیاموزند. رویکرد خلق فرهنگ یادگیری در محیط کار با اولین زن هیسپانیک در فضا را خواهید دید که چطور کنترل ناسا را در دست گرفت تا مانع شکلگیری حوادث متعاقب پس از فاجعهی شاتل فضایی کلمبیا شود. این بخش را با بازتاب اهمیت تجدیدنظر دربارهی بهترین طرحها به اتمام خواهم رساند.
کتاب دوباره فکر کن، فراخوانی برای رها کردن دانش و عقاید منسوخ و نیز تثبیت خودانگاره انسان نه بر اساس ثبات رأی بلکه با اتکا بر انعطافپذیری است. گرانت معتقد است که در صورت تسلط بر هنر بازنگری و تجدیدنظر، شرایط بهتری برای موفقیتهای کاری خواهید داشت و زندگیتان راضیکنندهتر خواهد شد. تجدیدنظر میتواند کمک حال شما در زمینهی خلق راهکارهای جدید برای مسائل کهنه و اصلاح راهکارهای قدیمی برای مسائل جدید باشد. این کار، مسیری برای یادگیری بیشتر از اطرافیان و زندگی با حسرتهای کمتر است. یکی از نشانههای خرد، آگاهی از موعد رهاسازی تعدادی از ارزشمندترین ابزارها و برخی از محبوبترین بخشهای هویت خودتان است.
قسمتی از کتاب دوباره فکر کن:
ایدهٔ مایک لازاریدیس برای بلکبری، یک دستگاه ارتباطی بیسیم برای ارسال و دریافت ایمیل بود. در تابستان ۲۰۰۹، تقریباً نیمی از بازار گوشیهای هوشمند آمریکا در انحصار این شرکت بود. اما در سال ۲۰۱۴، سهم بازارش سقوط کرد و به زیر ۱ درصد رسید.
وقتی یک شرکت اینگونه با سر به زمین میخورد، نمیتوانیم دلیل واحدی را به عنوان عامل سقوط آن شناسایی کنیم، بنابراین سعی میکنیم آن را با تعابیر انسانی توصیف کنیم: بلکبری نتوانست خود را تطبیق دهد. اما تطبیق با یک محیط متغیر، کاری نیست که از دست کمپانی ساخته باشد – بلکه انسانهای شاغل در آن باید در طیف وسیعی از تصمیمات روزمرهشان، چنین رویهای را در پیش بگیرند. مایک بهعنوان بنیانگذار، رئیس و مدیرعامل سازمان، مسئول تمامی تصمیمات فنی و تصمیمات مرتبط با محصولات بلکبری بود. هرچند میتوان نگرش او را جرقهای برای شکلگیری تحول گوشیهای هوشمند دانست، اما ناتوانی او در بازنگری، باعث مرگ کمپانی شد و عملاً ابداعش را نابود کرد. کجای کار اشتباه بود؟
اکثر ما به دانش و تخصصمان افتخار میکنیم و خیلی دوست داریم پای باورها و عقایدمان بمانیم. در یک دنیای باثبات، چنین طرز فکری منطقی خواهد بود و ثبات عقیدهٔ ما عواید قابل توجهی را به همراه خواهد داشت. اما مشکل اینجاست که دنیای ما بهسرعت تغییر میکند و باید معادلِ زمانی که صرف تفکر میکنیم، برای بازنگری و اصلاح تفکراتمان هم وقت بگذاریم.
تجدیدنظر یک مجموعه مهارت و البته یک طرز فکر است. هماکنون خیلی از ابزارهای ذهنی موردنیازمان را در اختیار داریم. فقط باید یادمان باشد که هر از چند گاهی با بیرون آوردن آنها از قفسه، گردوغبار رویشان را پاک کنیم.
تغییر رأی
با عنایت به پیشرفتها در زمینهٔ فناوری و دسترسی به اطلاعات، شاهد افزایش دانش، آن هم با نرخی بسیار فزاینده هستیم. میزان اطلاعات و دانش دریافتی روزمرهٔ هر شخص در سال ۲۰۱۱، تقریباً ۵ برابر بیشتر از ۲۵ سال قبل آن بود. در سال ۱۹۵۰، تقریباً ۵۰ سال طول میکشید تا دانش پزشکی دو برابر شود. در سال ۱۹۸۰، بازهٔ دو برابر شدن دانش پزشکی به هفت سال رسید و در ۲۰۱۰، به سهونیم سال! افزایش سرعت تغییرات، یعنی اینکه باید راحتتر از همیشه باورهایمان را زیر سوال ببریم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.