دزد ساحلی
درباره نویسنده اسکات فیتزجرالد:
اسکات فیتزجرالد نویسنده کتاب دزد ساحلی، با نام کامل فرانسیس اسکات کی فیتزجرالد (Francis Scott Key Fitzgerald) (زاده ۲۴ سپتامبر ۱۸۹۶ – درگذشته ۲۱ دسامبر ۱۹۴۰) نویسنده آمریکایی رمان و داستانهای کوتاه بود. آثار فیتزجرالد نمایانگر عصر جاز در آمریکا است. او به عنوان یکی از نویسندگان بزرگ سده بیستم میلادی شناخته میشود. شناختهشدهترین اثر او رمان گتسبی بزرگ است که اولین بار در سال ۱۹۲۵ منتشر شد.
وی در سینتپال مینهسوتا در خانوادهای کاتولیک و ایرلندی از طبقهٔ متوسط دیده به جهان گشود. از ۱۸۹۸ میلادی تا ۱۹۰۱ میلادی را در سیراکیوز، نیویورک و پس از آن در سالهای ۱۹۰۳ میلادی تا ۱۹۰۸ میلادی را در بوفالو واقع در نیویورک گذراند و در همانجا وارد آکادمی ناردین شد. هنگامی که پدرش از کمپانی پروکتر اند گمبل اخراج شد، خانوادهاش به مینهسوتا بازگشت و اسکات وارد آکادمی سنت پاول شد.
هنگامی که ۱۳ ساله بود نخستین رمان کارآگاهی خود را در روزنامه مدرسه به چاپ رساند. در ۱۶ سالگی برای کوتاهی در درس خواندن از آکادمی سنت پاول اخراج شد. سپس به مدرسه نیومن رفت و در سال ۱۹۱۳ میلادی وارد دانشگاه پرینستون شد. فیتزجرالد سال ۱۹۳۷ پس از بستن قراردادی با کمپانی رسانهای «مترو گلدوین مایر» به لسآنجلس مهاجرت کرد. وقتی فیتزجرالد داستان کوتاه «دمای هوا» را در سال ۱۹۳۸ نوشت در مجله «اسکوایر» فیلمنامه و داستانکوتاه مینوشت و روی رمان تمامنشدهاش به نام «عشق آخرین تایکون» کار میکرد.
داستان کوتاه دمای هوا دربارهٔ «اِمِت مونسن»، نویسنده ۳۱ ساله الکلی است که به بیماری قلبی دچار است و داستان در لسآنجلس اتفاق میافتد. براساس توصیفی که خبرگزاری آسوشیتدپرس از این داستان دارد، مونسن «بسیار خوشعکس» است، «لاغر و زیبایی مرموزانه» دارد و داستان بهطور واضح سینمایی است. اسکات فیتزجرالد ۲۱ دسامبر ۱۹۴۰ درگذشت و روزنامه نیویورکتایمز در خبر درگذشت او نوشت: «آینده حرفهای درخشان او آنطور که باید هیچوقت تحقق نیافت.»
فرانسیس اسکات فیتز جرالد یکی از بهترین داستان نویسان قرن بیستم به حساب میآید. متن داستانهایش همواره، عاری از هرگونه پیچیدگی ادبی است. او در عصر جاز در ۲۴ سپتامبر سال ۱۸۹۶ در سنت پل مینه سوتا متولد شد. در زمان تولد او آمریکا به شهری با تکنولوژی پیشرفته تبدیل شده بود که روز به روز به تعداد شرکتهای بزرگ آن افزوده میشد. خانوادهٔ او از نژاد ایرلندی-آمریکایی بودند که در مری لند اقامت داشتند. فیتز جرالد در سن ۱۵ سالگی به آکادمی نیومن هکنساک نیوجرسی فرستاده شد. در سال ۱۹۱۳ در دانشگاه پرینستون پذیرفته شد. در آن زمان آمریکا در جنگ جهانی شرکت داشت. در دانشگاه پرینستون با ادوارد ویلسون آشنا شد و دوستی عمیقی بینشان شکل گرفت. اهل غرب بود، فقیر نبود اما وضعیت اجتماعی خیلی بالایی نداشت.
آمریکا در ۶ آوریل سال ۱۹۱۷ وارد جنگ جهانی اول شد. فیتز جرالد به ارتش آمریکا پیوست و به درجهٔ دوم رسدبان یکم رسید و نتوانست در دانشگاه پرینستون به درجه ای دست یابد. او برای جنگ آموزش دید اما هرگز مثل غربیها به جنگ با اروپا نرفت. در سال ۱۹۱۹ از ارتش اخراج شد. در سال ۱۹۲۰ به دانشگاه پرینستون رفت و با دختری به نام زلدا ازدواج کرد. فیتز جرالد رمانهای خود را به چاپ رساند. در سال ۱۹۲۵ معروفترین رمان او نام گتسبی بزرگ به چاپ رسید. یکی از مجموعهٔ آثار او، داستانهای کوتاه اوست. در زمان حیات او داستانهایش مورد توجه قرار نگرفت و همسرش زلدا به بیماری روحی مبتلا شد. مجموعهٔ داستانهای کوتاه او شامل ۵۴ داستان کوتاه است.
قسمتی از کتاب دزد ساحلی:
این داستان باورنکردنی روی دریایی آغاز میشود که همچون رؤیایی نیلگون بود. رنگارنگ، مثل جورابهای ساق بلند آبی ابریشمی، و به زیر آسمانی آبی رنگ، آبی آسماني شفاف، چون زمینهی صاف و زلال چشمان کودکان.
خورشید، از نیمههای غربی آسمان، پولکهای کوچک طلایی رنگ را روی دریا میتاباند. اگر قدری با دقت چشم میدوختی، میتوانستی ببینی که چطور از نوک موجی به قلهی موج دیگر میپریدند، تا این که بالاخره به گلوبند پهنی از سکههای طلایی میپیوستند که درست نیم مایل آن طرفتر در حال گردآمدن بود، و دست آخر، منتهی میشد به غروبی باشکوه و خیره کننده. تقریبا در میانههای راه، جایی میان ساحل فلوریدا و گلوبند طلایی، کشتی بخار سفیدرنگی، خوش ترکیب و تازه نفس، در لنگرگاه در حال حرکت بود، و همانجا، زیر سایبان آبی و سفیدرنگ عقب عرشه، دخترکی موطلایی، روی نیمکت نرم حصیری لمیده بود و مشغول خواندن عصیان فرشتهها اثر آناتول فرانس بود.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.