در محضر شوپنهاور
درباره نویسنده میشل ولبک:
میشل ولبک (Michel Houellebecq) نویسنده کتاب در محضر شوپنهاور، متولد 1956، رُماننویس، شاعر، جُستارنویس، مقالهنویس، ترانهسرا، خواننده، فیلمساز و بازیگر فرانسوی است. ولبک در سال 2010 جایزه گنکور و در سال 2019 نشان لژیون دونور را گرفته است. او به جز ادبیات و نوشتن جُستار و مقاله، گاه به فیلمسازی و خوانندگی و بازیگری هم پرداخته است. از کتابهای ولبک میتوان به «نقشه و قلمرو»، «ذرات بنیادی»، «تسلیم» و «سروتونین» اشاره کرد.
درباره کتاب در محضر شوپنهاور:
فصلهای ششگانه کتاب «در محضر شوپنهاور» عبارتند از: «جهان تصور من است»، «نگریستن به چیزها با توجه کامل»، «هم بدینسان است که اراده زندگی به خود عینیت میبخشد»، «تئاتر جهان»، «چگونگی هدایت زندگی: آنچه ما هستیم» و فصل ششم که عنوانی مشابه فصل پنجم دارد.
در پیشگفتار کتاب «در محضر شوپنهاور» از زبان نوواک لوشووالیه با شمهای از آنچه در این کتاب با آن روبهرو خواهیم شد مواجه میشویم و همچنین با پیشینه آشنایی میشل ولبک با شوپنهاور و تأثیر ژرفی که فلسفه شوپنهاور بر اندیشه و آثار او گذاشته و نیز با نوع نگرش امروزی ولبک به شوپنهاور که ماحصل بازنگری انتقادی به نگرش قدیمی اوست و در آن، شوپنهاور با نگرش پوزیتیویستی آگوست کنت ترکیب شده است.
بعد از این پیشگفتار، متنِ کتاب «در محضر شوپنهاور» آغاز میشود که شامل مقدمۀ ولبک و قطعاتی از کتابهای «جهان همچون اراده و تصور» و «ملحقات و متعلقات» شوپنهاور و تفسیرهای نویسنده بر این قطعات است.
قسمتی از کتاب در محضر شوپنهاور:
وقتی، برانگیخته از قدرت ذهن، شیوه مألوف تلقي چیزها را رها میکنیم؛ وقتی، با نور اصل عقل در آشکال مختلفاش، از تبیین روابط متقابل میان چیزها دست میکشیم، روابطی که همواره در تحلیل نهایی به پیوندشان با اراده خودمان برمیگردند؛ وقتی دیگر جا، زمان، چرایی و علت چیزها را در نظر نمیگیریم، بلکه فقط و فقط ماهیت شان را مد نظر قرار میدهیم؛ وقتی، علاوه بر اینها، دیگر اجازه نمیدهیم تفکر انتزاعی یا اصول عقل، آگاهی مان را به خود اختصاص دهند؛ وقتی، به جای همه اینها، خودمان را تسلیم شهود (ادراک) تمامی قدرت ذهنمان میکنیم، کاملا در آن غرقه میشویم، در حالی که میگذاریم تاكل آگاهی مان را تأمل آرام درباره شینی طبیعی که مستقیما در برابر مان حاضر است آکنده سازد.
خواه منظره باشد، یا درخت، یا تخته سنگ، ساختمان یا هر شی دیگری از لحظهای که، با استفاده از عبارتی اشارت گر، خود را کاملا در این شی «گم می کنیم»، به این معنا که خودمان را، ارادهمان را کاملا از یاد میبریم، و فقط همچون سوژهای محض وجود داریم، همچون آینهای شفاف بازتاب دهنده شي، چنان که گویی شی مزبور یکه و تنهاست، بدون اینکه کسی وجود داشته باشد تا آن را ادراک کند، و دیگر قادر نیستیم شهود (ادراک) را از کسی که شهود میکند تشخیص دهیم، چرا که هر دو در یکدیگر ادغام شدهاند به گونهای که تصویر شهودی یکهو یگانهای آگاهی را یکسره میآکند…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.