دختر بد خوب

در یک روز ملال‌انگیز، وقتی مادری خسته با دختر شش‌ماهه‌اش برای خرید به سوپرمارکت می‌رود، در یک لحظه در می‌یابد که دخترش درون کالسکه نیست، دخترش را دزدیده‌اند. زن درحالی‌که می‌تواند حدس بزند دزد دخترش چه کسی است، همانجا روی زمین می‌افتد. بیست سال بعد از آن روز، زنی در خانه‌ی سالمندان به قتل می‌رسد. ارتباطی که این دو جنایت با هم دارند، هسته‌ی مرکزی کتاب دختر خوب بد را تشکیل می‌دهد.

داستانِ کتاب دختر خوب بد، با قلمی شیوا و از زبان چهار زن در سنین مختلف بیان می‌شود. در نظر اول زندگی این چهار زن ارتباطی با هم ندارد، اما هر چه جلوتر می‌روید و پرده از لایه‌های مختلف معمای رمان بر می‌دارید، ارتباط این چهار زن آشکارتر می‌شود. احساسات عمیق زنانه در سطرهای این رمان موج می‌زند و تا آنجایی پیش می‌رود که از احساسات مگویی سخن می‌گوید که کمتر مادری به زبان می‌آورد؛ ملغمه‌ای از عشق و نفرت و گناه که هر مادری شاید در اثر خستگی ناشی از مراقبتِ تمام وقت از نوزاد خود، دچارش شود.

کتاب دختر خوب بد، داستان پرکشش یک جنایت پر از رمز و راز را با رویکردی روانشناختی باز می‌گوید. دو قتل، یک قربانی و سه مظنون، معادله‌ی پیچیده‌ی معمای این کتاب است که در هر قسمت، شما را از نو غافلگیر می‌کند. در عین حال، درباره‌ی معیار قضاوت خوب یا بد بودن آدم‌ها پرسش‌هایی اخلاقی پیش می‌کشد که حتی وقتی کتاب را بستید، ذهنتان همچنان درگیر این پرسش‌ها خواهد بود. از این جهت، کتاب دختر خوب بد یک سر و گردن از رمان‌های جنایی دیگر بالاتر است.