دختری که تام گوردن را دوست داشت
درباره نویسنده استیون کینگ:
استیون کینگ (Stephen King) نویسنده کتاب دختری که تام گوردن را دوست داشت، با نام کامل استیون ادوین کینگ (زادهٔ ۲۱ سپتامبر ۱۹۴۷ پورتلند) نویسندهٔ آمریکایی خالق بیش از ۲۰۰ اثر ادبی در گونههای وحشت و خیالپردازی است. کینگ در سال ۱۹۷۰ از دانشگاه شهر مین (مکان تولدش) فارغ التحصیل شد و از آن زمان به بعد شروع به نوشتن داستان نمود. ۴ سال بعد کینگ موفق به انتشار اولین رمان خود با نام کری شد. او در این مدت علاوه بر نویسندگی به شغلهایی مانند تدریس و نجاری و … هم مشغول بود. و از این راه امرار معاش میکرد.
با انتشار کتاب کری و استقبال خوانندگان از سبک نوشتاری کتاب. این نویسنده به سرعت به شهرت رسید. و محبوبیت داستان باعث شد تا دو سال بعد از انتشار فیلمی بر اساس داستان آن توسط برین دی پالما ساخته و روانهی بازار شود. میتوان این گونه بیان کرد که وی کار نویسندگیاش را با نوشتن داستانها و رمانهای کوتاه آغاز نمود. و بعد از کسب شهرت، بیشتر برای روزنامهها و مجلهها، داستانهایی را تألیف کرد. که مشهورترین آنها، سری قلعهی تاریک است. و پس از آن در سه دههی ۱۹۹۰، ۲۰۰۰ و ۲۰۱۰ بیشتر مشغول به نوشتن کتاب بوده است.
درباره کتاب دختری که تام گوردن را دوست داشت:
نیویورک تایمز: «هراسآور و پرتبوتاب.»
والاستریت ژورنال: «داستانی فوقالعاده از شجاعت، باور و امید. زمین گذاشتنش سخت است.»
«دختری که تام گوردن را دوست داشت» رمانی جذاب است که احساسات ما را در بالاترین سطح درگیر میسازد و هراس عمیق ما از ناشناختهها را واکاوی میکند، داستانی واهمهانگیز از روح تسلیمناپذیر یک دختر.
قسمتی از کتاب دختری که تام گوردن را دوست داشت:
دنیا دندان داشت و میتوانست گاز بگیرد. تریشا مک فارلند وقتی که به سالش بود، این را فهمید. در ساعت ده صبح روزی در اوایل ماه ژوئن، او در صندلی عقب ماشین دوج کاروان مادرش نشسته بود. پیراهن ورزشی آبی تیم رد ساکس را به تن داشت، همان پیراهن تمرین ضربه زدن که پشتش نوشته شده بود ۳۶ گوردنه و مشغول بازی با عروسکش مونا بود. در ساعت ده و نیم، او در جنگل گم شد و در ساعت یازده داشت سعی میکرد که نترسد، سعی میکرد که فکر نکند: این خطرناکه، خیلی خطرناکه. سعی میکرد فکر نکند که گاهی، وقتی آدمها در جنگل گم میشدند، آسیب میدیدند؛ گاهی میمردند.
با خودش فکر کرد، همه اینها به خاطر این اتفاق افتاد که باید میرفتم دستشویی. البته خیلی هم ضروری نبود و در هر صورت میتوانست از مادر و پیت بخواهد که وقتی او پشت یک درخت میرفت، آنها در جاده جنگلی منتظر بمانند. آنها داشتند دوباره دعوا میکردند. خدایا، چقدر هم دعوایشان غافلگیرکننده…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.