داستان دو شهر
چارلز جان هوفام دیکنز (۷ فوریه ۱۸۱۲ – ۹ ژوئن ۱۸۷۰) برجستهترین رماننویس انگلیسی عصر ویکتوریا و یک فعال اجتماعی توانمند بود. به عقیدهٔ جیمز جویس، نویسندهٔ بزرگ معاصر، از شکسپیر به این سو، دیکنز تأثیرگذارترین نویسنده در زبان انگلیسی بودهاست. از او برای داستانسرایی و نثر توانمندش و خلق شخصیتهای به یادماندنی، بسیار تحسین به عمل آمدهاست. دیکنز در طول زندگی خویش، محبوبیت جهانی بسیاری کسب کردهاست. از آثارش میتوان دیوید کاپرفیلد، آرزوهای بزرگ، الیور تویست و داستان دو شهر را نام برد.
قسمتی از کتاب داستان دو شهر:
شش یا هفت شیلینگ چارلز را به کار گمارد خانم دیکنز از خوشحالى سر از پا نشناخت و پیشنهاد را قاپید و حتى جان دیکنز نیز که مشتاق بود چارلز به تحصیل ادامه دهد وضع را به حدى دشوار یافت که ناگزیر بر رغم تمایل خویش موافقت کرد. وارد آمدن این ضربه مقارن با دوازدهمین سالروز تولد چارلز بود (1824). آن روزها کودکان بسیارى در کارگاهها کار مىکردند و شاید جیمز لامرت نیز در طرح این پیشنهاد نظر سویى نداشت و مىخواست به این وسیله به خانواده چارلز کمک کند، و حتى وعده مىداد که وسایلى فراهم خواهد ساخت که چارلز ضمن کار بتواند به تحصیلات خود ادامه دهد ــ ولى این واقعه براى چارلز که با استعدادهاى خویش آشنا بود، ضربهاى مهلک و مرگبار بود. مىگوید احساس مىکرد که همه او را از خود رانده و طرد کردهاند، و بدتر از هر چیز این بود که مىدید پدر و مادرش خوشحالند از اینکه او را از سر باز کرده و به بدبختى و بیچارگى افکندهاند و مىافزاید که حتى اگر مدرسه متوسطه را هم گذرانده و در مسابقه ورود به کمبریج توفیق حاصل کرده بودم اینقدر ابراز شادى و خوشحالى نمىکردند! یاد این ایام تا آخرین دم حیات با دیکنز بود : «غم و درد و خفت ناشى از این وضع آنچنان با سرشتم عجین شده است که حتى اکنون هم که در اوج شهرت هستم و در منتهاى راحت زندگى مىکنم اغلب مواقعى که در خود فرو مىروم فراموش مىکنم که زن و فرزندانى عزیز دارم، یا اینکه به مردى رسیدهام ــ اغلب افکارم آواره مىشود و سر به جانب آن روزگار تیره و غمبار مىنهد.»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.