خانه فراموش شدگان
درباره نویسنده سیلویا زپی:
سیلویا زپی (Sylvia Zappi) نویسنده کتاب خانه فراموش شدگان، (زاده ۴ ژوئیه ۱۹۶۱) روزنامهنگار و فعال سیاسی فرانسوی است.
درباره کتاب خانه فراموش شدگان:
در کتاب خانۀ فراموششدگان، زندگی مردم ساکن مجتمعی با دو ساختمان در شهر بوبینی در حومۀ پاریس است. این مجتمع، چنانکه زپی در کتاب «خانۀ فراموششدگان» توضیح میدهد، جایگزین خوابگاهی قدیمی است که به گروهی از مهاجران اختصاص داشته است. در دو ساختمان جدید اما، علاوه بر مهاجرانی که از آن خوابگاه قدیمی به این دو ساختمان نقل مکان کرده و در آن اسکان داده شدهاند، مردمی دیگر نیز ساکناند؛ مردمی که از جنس مهاجران خوابگاه قدیمی نیستند اما آنها نیز، مانند آن مهاجران، حاشیهنشین و از طبقات محروم به حساب میآیند. این ساکنان جدید، چنانکه زپی توضیح میدهد، «کارگرها، بیکارها، دانشجوها، جوانهایی که از خانوادههایشان جدا شدهاند، مادرانی که بهتنهایی بچه بزرگ میکنند، خانوادههایی که به فرانسه پناهنده شدهاند، و زنان» را شامل میشوند.
زپی در کتاب «خانۀ فراموششدگان» زندگی مهاجران قدیمی را در کنار همسایگان جدیدشان به تصویر میکشد و از تقابلی میگوید که میان مهاجران قدیمی و سنتیِ ساکن مجتمع و همسایگان جدیدشان، که جوانتر و سبک زندگیشان غربیتر است، وجود دارد. او در این کتاب نشان میدهد که آنچه در دو ساختمان جدید، در قیاس با خوابگاه قدیمیای که سکونتگاه مهاجران بود، به چشم میخورد یک تنهایی فزاینده است. زپی زندگی ساکنان خوابگاه قدیمی در مجتمع جدید و نیز زندگی مردمی از جنسی متفاوت با آنها در همین مجتمع را زندگیای توأم با تنهایی و فقدان ارتباط و نبود همبستگی اجتماعی میبیند و این تنهایی و فقدان را ترسیم میکند.
او نشان میدهد که چطور مشارکت و همبستگی جمعی و دلخوشیهایی که ساکنان خوابگاه قدیمی، بهرغم دشواریهای زندگی در محرومیت و شرایط سخت، از آن برخوردار بودند در مجتمع جدید از زندگی آنها رخت بربسته و در این مجتمع، همه در عین یکسانی در فقر و محرومیت و بیپناهی و راندهشدگی، در تنهایی حزنانگیزی بهسر میبرند.
قسمتی از کتاب خانه فراموش شدگان:
اینجا هر کس شرم فقر را بهتنهایی به دوش میکشد. هیچچیز به یکی شدن آدمها یا حتی درخواستی مشترک منجر نمیشود. انگیزهای برای آن وجود ندارد که همسایهها راه و روش کاری را به دیگری یاد بدهند یا آنکه جاهایی را در گوشه و کنار محله به همدیگر معرفی کنند. هر کس اجارهاش را میدهد و خودش را پشت در اتاقش پنهان میکند. تنها عطر ادویههایی که از زیر درها بیرون میزند، یادآور آن است که این ساختمان، جهانهایی را کنار هم قرار داده که از دوردستها میآیند.
قدیمیها همچنان خاطراتشان را از خوابگاه قدیمی، که هنوز در تمام گفتگوها زنده است، حفظ کردهاند. بعضیهاشان هنوز با ساکهای خریدی که از شانه آویزان میکنند به بازار میروند. اما تعدادشان بهتدریج کم و کمتر میشود، و هر سالی که میگذرد تعدادی از مسنها را با خود میبرد. بعضی ساکنان جدید شنبهشبها به هوای نوشیدن، روی نیمکتی جمع میشوند. بعضیهای دیگر کلیسایی را در پیرفیت که با اتوبوس چند کیلومتر بیشتر با مجتمع فاصله ندارد بهعنوان مکانی برای بازسازی پیوندها پیدا کردهاند و یکشنبهها آنجا با هم آواز میخوانند. مجتمع به خانۀ فراموششدگان تبدیل شده است، خانهای که مستأجرانِ آن در راهروهای آن باهم شریکاند. همانطور که آشور، یکی از قدیمیترها، میگوید: “انگار تکهتکه شدهایم. اینجا هر کس کاملاً تنهاست، با وجود آنکه همهمان مصیبتی مشترک داریم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.