خاطرات نورنبرگ
درباره نویسنده جی ام گیلبرت:
جی ام گیلبرت (Gustave Gilbert) نویسنده کتاب خاطرات نورنبرگ، با نام کامل گوستاو مارک گیلبرت (1977 – 1911) روانشناس و نویسنده آمریکایی بیشتر برای فعالیتهای در طی دادگاههای نورنبرگ (مربوط به حزب نازی) شناخته میشود. کتاب روانشناسی دیکتاتوری او در سال 1950 برای معرفی دیکتاتور آلمان نازی آدولف هیتلر با استفاده از شهادت های نزدیکترین ژنرال ها و فرماندهان هیتلر نوشته و چاپ شد. وی در طی تحقیقات خود با افراد مختلفی گفت و گو کرد. در حال حاضر آثار منتشر شده گیلبرت هنوز موضوع مطالعه در بسیاری از دانشگاه ها و کالج ها، به ویژه در زمینه روانشناسی، است.
درباره کتاب خاطرات نورنبرگ:
نویسنده کتاب «خاطرات نورنبرگ» روایت خود از گفتوگوها و مواجهاتش با رهبران نازی در دادگاه نورنبرگ را، بعد از پیشگفتاری با عنوان «متهمان» که در توضیح چگونگی شکلگیری این کتاب و ارائۀ پسزمینهای از آن نوشته شده است، با شرح واکنشهای رهبران زندانی نازی به کیفرخواستشان آغاز میکند و از طریق نقل هر نظری که هرکدام از این رهبران دربارۀ کیفرخواستشان ابراز کردهاند، تصویری اولیه از شخصیت آنها ارائه میدهد و همچنین نشان میدهد که هر یک از رهبران نازی چه نظری دربارۀ اعمالشان داشتهاند و چقدر کار خودشان را توجیه یا از خود سلب مسئولیت میکردهاند و چقدر خودشان را بیگناه میدانستهاند. در همین بخش از کتاب «خاطرات نورنبرگ» میبینیم که هرمان گورینگ در پاسخ به درخواست مبنی بر نظر دادن راجع به کیفرخواست، نوشته بوده است: «فاتح همیشه قاضی است، و مغلوب همیشه متهم.»
البته در میان واکنشهای رهبران نازی به کیفرخواستشان در دادگاه نورنبرگ، که گیلبرت در کتاب «خاطرات نورنبرگ» آنها را ثبت کرده است، به واکنشی چون واکنش آلبرت اشپر، وزیر رایش در امور تسلیحات و مهمات، هم برمیخوریم که صادقانه به گناه نازیها اذعان دارد و نظرش دربارۀ کیفرخواست و محاکمۀ نورنبرگ این است که: «این محاکمه لازم است. چنین جنایتهای وحشتناکی حتی در نظامی خودکامه، مسئولیتی جمعی است.»
گیلبرت، سپس به متهمان نزدیکتر میشود و ما را از فاصلهای نزدیکتر با نازیهایی که موضوع کتاب «خاطرات نورنبرگ» هستند و افکار و نظراتی که آنها ارائه میدهند آشنا میکند تا از پشت آنچه متهمان نورنبرگ میگویند ناگفتههایشان هم شنیده شود چون حقیقت نه لزوماً در آنچه این متهمان میگویند که در پشت گفتههایشان نهفته است و آنها در گفتههایشان حقیقت را انکار یا تحریف میکنند.
گیلبرت در پیشگفتار کتاب «خاطرات نورنبرگ» تأکید میکند که «بخش عمدهای از مکالمات نازیها صرف عقلانیسازی، توجیه خویشتن و زدن اتهامات متقابل میشد؛ اما حتی در این اظهارات، و با صداقت بیشتری که در ابراز عقیده دربارۀ دیگران نشان میدادند تا خودشان، خواهناخواه شخصیتها و انگیزههایشان را آشکار میکردند.»
قسمتی از کتاب خاطرات نورنبرگ:
من به همراه انبوهی از زندانیان در بیستم اکتبر 1945 وارد نورنبرگ شدم، روزی که دادگاه نظامی بینالمللی کیفرخواستهایی علیه 23 جنایتکار جنگی نازی که در آن زمان در بازداشت بودند دریافت کرد. من که افسر اطلاعات نظامی و مسلط به زبان آلمانی بودم، فروپاشی ماشین جنگی نازیها و شواهد سبعیت آنها را در جاهایی مثل بازداشتگاه جمعی داخائو پیش از روز پیروزی دیده بودم. حرفهام روانشناسی بود و طبیعتاً علاقه داشتم دریابم چه چیزی باعث پیوستن آدمها به جنبش نازی و انجام کارهایی میشد که انجام دادند.
بازپرسی من از اسرای جنگ و غیرنظامیان آلمانی به نتیجۀ قطعی نرسیده بود. “خردهپاها” فقط از خودشان سلب مسئولیت میکردند و میگفتند مطیع رهبرانی بودهاند که به آنها خیانت کردند. این رهبران حالا در زندان نورنبرگ بودند و این همان جایی بود که من میخواستم باشم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.