تاریخ بیخردی ( از تروا تا ویتنام )
کندی در ۱۹۵۱، وقتی نمایندهای جوان در کنگره بود، خود به ویتنام رفته بود و مانند بیشتر نظران امریکایی به این نتیجه رسیده بود که برای جلوگیری از پیشرویِ کمونیستها در جنوب لازم است احساس غیر کمونیستی بومی نیرومندی در آن جا پرورش پیدا کند. هرگونه اقدام جدا از هدفهای ذاتا ملی و مغایر با آن پیشاپیش محکوم به شکست است. واقعیت هراس انگیز این است که در سراسر بی خردی طولانی ویتنام، امریکاییها پیامد را پیوسته پیشگویی میکردند ولی هیچگاه به دوراندیشیِ خویش عمل نکردند. در ۱۹۵۶ کندی به باور متداول جنگ سرد نزدیکتر شده بود و کمتر از احساسِ نیرومند بومی و بیشتر از فروریزی مهرههای زنجیرهای در قالب استعارات گوناگون سخن میگفت و ویتنام را سنگ بنای جهان آزاد در آسیای جنوب خاوری، تاج قوسِ طاق، انگشت در سوراخ سد میخواند. کندی به فهرست معمول کشورهای همسایه، که اگر موج سرخ کمونیسم به ویتنام رسد سقوط میکنند، هند و ژاپن را هم افزود. موج سخنپردازیها او را با خود برد و به دام دوگانهای انداخت: یکی این که میگفت ویتنام صحنهی آزمایش دموکراسی در آسیا ست، و دیگر این که در ویتنام حس مسئولیت و عزم و ارادهی امریکا به محک آزمایش درمیآید. دو هفته پیش از این که کندی وارد کاخ سفید شود، نخست وزیر شوروی، نیکیتا خروشچف، جهان را به چالش سرنوشتساز آن زمان فرا خواند و گفت جنگهای رهایی بخشِ ملی از این پس حربهی پیشبرد مرام کمونیسم خواهد بود، و اعلام کرد که این جنگهای برحق هر کجا که روی دهد، در کوبا، ویتنام، الجزایر، از پشتیبانی کامل شوروی برخوردار خواهد بود. کندی در سخنرانی خود به مناسبت آغاز دورهی ریاست جمهوریاش واکنش نشان داد و به نحو اضطراب آوری به دفاع از آزادی در ساعت بالاترین خطر اشاره کرد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.