استعداد نافرمانی و شکستن قوانین کار و زندگی
درباره نویسنده فرانسسکا جینو:
فرانسسکا جینو (Francesca Gino) نویسنده کتاب استعداد نافرمانی، زادهی سال 1978 رفتارشناس و پژوهشگر ایتالیایی- امریکایی، استاد مدرسهی کسبوکار دانشگاه هاروارد است و با مدرسهی حقوق و مدرسهی کندی دانشگاه هاروارد نیز همکاری میکند. جینو به شرکتهای مختلفی نظیر آکامای، دیزنی، بکاردی، گروه گلدمن ساکس، هانیول، نوارتیس، پیاندجی و نیز نیروی هوایی، دریایی و ارتش امریکا مشاوره میدهد. از او بهعنوان یکی از چهل استاد برتر بازرگانی و یکی از پنجاه متفکر مدیریتی بانفوذ تقدیر شده است.
تحقیقات فرانسسکا جینو در نشریاتی مانند اکونومیست، نیویورک تایمز، نیوزویک، ساینتیفیک امریکن، روانشناسی امروز و وال استریت جورنال منتشر و با اقبال زیادی روبهرو شده است. او بهواسطهی تحقیقاتش در زمینهی قانونشکنی، روانشناسی سازمانی، مدیریت استعداد و تصمیمگیری، مشهور است.
درباره کتاب استعداد نافرمانی:
فرانسسکا جینو در کتاب «استعدادِ نافرمانی» بحث خود در باب نافرمانی و مواهب آن را با نقل حکایتی در باب نقشِ سازنده نافرمانی در یکی از رستورانهای معروف و درجۀ یک جهان آغاز میکند؛ رستورانی موفق در ایتالیا که از قواعد معمول در رستورانهای لوکس تبعیت نمیکند و رسوم عجیب و غریب و نامتعارف خاص خود را دارد. فرانسسکا جینو تعریف میکند که چگونه آشنایی با این رستوران، که مالک سنتشکنِ آن مُبدعِ روشهایی نو در آشپزی و سِرو غذاست، او را به کشف ارتباطی میان نافرمانی و عشق به کار رسانده است؛ ارتباطی که شاید در نگاه متعارف عجیب و حتی محال به نظر آید.
اما موضوع کتاب «استعدادِ نافرمانی» دقیقاً بحث در باب چندوچون همین ارتباط است و درباره اینکه نافرمانی فقط جنبههای منفی ندارد و اتفاقاً میتواند مثبت و سازنده باشد. فرانسسکا جینو در «استعداد نافرمانی» از جنبۀ مثبت و سازنده نافرمانی میگوید. او معتقد است که استعداد نافرمانی از پنج عنصر تشکیل شده که عبارتند از: نوآوری، کنجکاوی، وسعت دید، تنوع و راستین بودن. او در بخشهای مختلف کتاب «استعدادِ نافرمانی» به بررسی هر یک از این عناصر میپردازد تا به ما بیاموزد چگونه میتوان با آمیختن این عناصر به ترکیبی دست یافت که ما را در کار و زندگی به پیشرفت و موفقیت برساند. جینو نمونههایی از نافرمانیهای موفق و خلاقانه در کسبوکارهای مختلف را نقل میکند تا نشان دهد نافرمانی در عمل چه پیشرفتهایی را در مشاغل مختلف سبب شده است.
در کتاب «استعدادِ نافرمانی» همراه فرانسسکا جینو به جاهای مختلفی، از یک فستفود زنجیرهای در تنسی با هاتداگی عظیمالجثه بر پشتبامش تا اولین کارخانۀ تولید دستگاه تایپ ایتالیا در دامنۀ کوههای آلپ و هتلهای درجه یک و مزارع گوجه فرنگی و استودیوهای فیلمهای هالیوودی و…، سفر میکنیم تا با مصداقهایی از نافرمانیهای موفق و مثبت آشنا شویم. فرانسسکا جینو در کتاب «استعدادِ نافرمانی» هشت اصل مهمی را که آدمهای نافرمان از آنها پیروی میکنند با ما در میان میگذارد، چون معتقد است که با یادگیری آنها میتوانیم به نافرمانهایی مثبت و سازنده تبدیل شویم و تغییراتی مثبت را در زندگی شخصی و حرفهای خود پدید آوریم.
کتاب «استعدادِ نافرمانی» از دوازده بخش تشکیل شده که عبارتند از: «مقدمه؛ راه بیفت!»، «ناپلئون و هودی؛ پارادوکس موقعیت نافرمانی»، «سگی به اسم گرمایی؛ استعداد نوآوری»، «فیل ناپدید میشود؛ استعداد کنجکاوی»، «رودخانۀ هادسون، باند فرود است؛ استعداد وسعت دید»، «حقایق ناخوشایند؛ استعداد تنوع»، «استعداد راستین بودن؛ مربی چیکز سرود ملی میخواند»، «راز داستان؛ قدرت دگرگونکننده دلبستگی»، «تبدیل شدن به یک رهبر نافرمان؛ ریشسیاه، مسطح بودن و هشت اصل رهبر نافرمان»، «خاتمه؛ ریزوتوی کاچو و فلفل»، «سخن آخر؛ اقدام به نافرمانی».
قسمتی از کتاب استعداد نافرمانی:
بهنظر میرسد که تجربه، راه چاره است. اما برعکس، پژوهشها نشان داده هر چه سنمان بالا میرود، بیشتر تقلید میکنیم. در مقایسه با بچههای سنین پیش از دبستان، بزرگسالان کارهای بیربط خیلی بیشتری را با اشتیاق زیاد، انجام میدهند. باورش برایتان سخت است؟ از خودتان بپرسید، وقتی سعی داشتید کار با یک دستگاه پیچیدهٔ جدید مثل کامپیوتر را یاد بگیرید، چندبار دستورالعملهای یک فرد ماهر را با اعتماد کامل، دنبال کردهاید؟ اگر مثل من باشید پاسختان، خیلی وقتهاست. شاید بعدها کسی راه سادهتری برای استفاده از آن دستگاه را به شما نشان داده باشد، شاید هم نه. اما بیشتر چیزهایی که ‘بلدیم’ بهخاطر اعتمادی است که به دانش دیگران کردهایم. در نهایت، نتیجه میگیریم اگر کاری برای مدتی طولانی انجام شده، باید دلیل خوبی برایش وجود داشته باشد. اینطور نیست؟
برای آزمودن همین پدیده در تحقیق دیگری، شرکتکنندگان را به گروههای چهارنفره تقسیم کردم. داخل اتاق تعدادی هنرپیشه، دستمزد گرفته بودند که تیشرت تا بزنند. گروههای چهارنفره داخل اتاق میشدند. برای بعضی از گروهها روند صحیح تا زدن تیشرت ارائه میشد. برای بعضی هم یکسری کارهای نامربوط، نظیر انباشتن سه تیشرت روی هم قبل از تا زدن یا تا زدن و باز کردن آستینها، به روند کار اضافه شده بود. در آغاز تحقیق به شرکتکنندگان گفته میشد که با احتساب تعداد تیشرتهایی که در زمان معینی تا میزنند، دستمزد دریافت میکنند (افزودن مراحل غیرضروری سرعت کار را کم میکرد). شرکتکنندگان چند دقیقهای روش تا کردن تیشرت را تماشا و سپس کارشان را آغاز میکردند. هر کدامشان به مدت ده دقیقه تیشرت تا میزدند. سپس گروه بعدی وارد میشدند. روش آنها را تماشا میکردند و کار را تحویل میگرفتند. این الگو ششبار با گروههای چهارنفره تکرار شد.
میان شرکتکنندگانی که روش نادرست تازدن تیشرتها را دیده بودند، ۸۷ درصد همان روش گروه هنرپیشهها را تقلید کردند. در نتیجه پول کمتری نسبت به گروه دیگر دریافت کردند. گروهی که از روش ناصحیح تقلید کرده بودند، همان روش را به گروههای دیگر هم منتقل کردند. از ۳۳۶ نفری که در این تحقیق شرکت کردند، فقط سه نفر سؤالاتی پرسیدند، یا در مورد ناکارآمد بودن روش نظر دادند. چنین اتفاقی در زندگی واقعی هم رخ میدهد. بیشتر اعضای گروه، بدون اعتراض همان روند مزخرف را پذیرفتند.
رسوم و آیینهایی که در سازمان و جامعه با آنها سروکار دارید، بهطور معمول ماندنی نیستند، مگر اینکه تفکری پشت آنها باشد. روانشناسان و جامعهشناسان این پدیده را سوگیری وضع موجود نامیدهاند. ویلیام ساموئلسون و ریچارد زاکهاوزر برای اولینبار پدیدهٔ سوگیری را در سال ۱۹۸۸ تعریف کردند. آنها طی تحقیقی، گروهی شرکتکننده را در موقعیتهای سختی قرار دادند. شرکتکنندگان نیاز به تصمیمگیری داشتند و مجبور به سوگیری وضع موجود نشده بودند. اما وقتی به آنها پیشنهاد شد، همگی تمایل داشتند حتی بهعنوان یک انتخاب فرعی، از آن کمک بگیرند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.