از سمرقند تا سارد
درباره نویسنده سوزان شروین وایت:
سوزان شروین وایت (Susan M. Sherwin-White) نویسنده کتاب از سمرقند تا سارد، (1945-2016) یک مورخ باستانی بسیار معتبر بود که علایق تحقیقاتی او بر تاریخ و سنگ نگاری جزیره کوس و بین النهرین سلوکی متمرکز بود. پس از فارغ التحصیلی از لیدی مارگارت هال، آکسفورد سوزان شروین وایت دکترای خود را در تاریخ یونان باستان نوشت.
درباره کتاب از سمرقند تا سارد:
پژوهش در تاریخ، دین، هنر و فرهنگ سلوکیان در سایۀ اقبال عمومی هخامنشیان و ساسانیان حتی بسیار بیشتر از جانشینان پارتیشان در مطالعۀ تاریخ ایران باستان به غفلت و فراموشی سپرده شده و از اینرو عمدۀ همان پژوهشهای جدی و اندک غربی نیز نزد دانشجویان و پژوهشگران در ایران مهجور و گاه ناشناخته ماندهاند.
سلوکیان (63 ـ 312 ق.م) گروهی از جانشینان اسکندر بودند که امپراتوری گستردهای در جنوب غربی آسیا شکل دادند و بخش بزرگی از قلمرو آنها را ایالتهای ایرانی تشکیل میداد. این امپراتوری در زمان نخستین پادشاهان آن یعنی سلوکوس یکم و آنتیوخوس یکم بهرهمندیهای نظامی بزرگی داشت؛ اما اندکی بعد از مرگ آنتیوخوس یکم روند استقلال بلخ و پارت در شرق آغاز گردید و این افزون بر ایالاتی چون پارس و ارمنستان است که آغاز استقلال آنها از سلوکیان تاکنون بهخوبی مشخص نشده است.
ماد نیز به دو بخش کوچک و بزرگ تقسیم شده بود؛ ماد کوچک (آذربایجان) را خادانی ایرانی اداره میکردند و در مرکز ماد بزرگ یعنی شهر همدان هم با وجود آنکه از نظر اداری، مرکز «ساتراپیهای علیا» به شمار میرفت، شورشهایی ضد دولت مرکزی رخ میداد. افزون بر این سلوکیان در غرب هم دو دشمن نیرومند داشتند؛ یکی دولت بطلمیوسیان مصر که در واقع همتای آنها در این گوشه از قلمرو سابق اسکندر بود و جنگهای مدام این دو که به جنهای سوری معروف است، با موفقیتی نهایی برای هیچیک همراه نشد. دیگری دولت روم که سرانجام به عمر دودمان سلوکی پایان داد.
دودمان سلوکی با وجود مشکلات، تا زمان سقوطشان در انطاکیه، 250 سال دوام آوردند. بنابراین میتوان با نویسندگان این کتاب همنظر بود که امپراتوری سلوکی آنچنان که در گذشته تصور میشد، ضعیف و ناپایدار نبوده است. سلوکیان وارث قلمرویی بودند که به وسیلۀ هخامنشیان بهخوبی سازماندهی شده بود و خود آنها نیز از طریق رسمی مبتنی بر حمایت اقتصادی و دینی از شهرها، روابطشان را با رعایا تقویت میکردند؛ اما اتکای آنها بیش از همه بر پایۀ نیروی نظامی ورزیده و پرشمار بود و افزون بر این، شهرهای خودمختار یونانیمآب که با عنوان کلنی (مستعمرهنشین یا مهاجرنشین) از آنها یاد میشود، نیز پایگاههای محکمی برای این حاکمان به شمار میآمدند.
این کتاب یکی از متون جامع و مهم تاریخ سیاسی سلوکیان در آسیای غربی و به ویژه سرزمینهای ایرانی است و جنبههای مختلفی از شکلگیری امپراتوری سلوکی در سده سوم پ.م. تا به قدرترسیدن اشکانیان را با استفاده از تمام منابع موجود اعم از کتیبهها و متون تاریخی و ادبی و همچنین یافتههای باستانشناسی بررسی میکند و با نگاهی نو به مسئلۀ فرازوفرود فرهنگ «یونانیمآبی» (هِلِنیسم) در شرق و برهمکنش تمدنهای ایرانی و یونانی در امپراتوری سلوکی میپردازد. ویژگی این اثر در کتب تاریخ یونانیمآبی در شرق در این نکته است که نویسندگان آن به تاریخ سلوکی به عنوان میانپردهای یونانی ـ مقدونی یا «وصلهای ناهمگون» در تاریخ شرق باستان و مشخصا ایران باستان نمینگرند و عینک مرسوم ستایش یکسویۀ یونان و یونانیمآبی را بر چشم ندارند.
نگاه دقیق نویسندگان، جایگاه واقعی امپراتوری سلوکی را نه به عنوان دورهای «غریبه و وارداتی» از جهان یونانی، بلکه به مثابۀ سه سده تداوم آگاهانۀ سنتهای پادشاهی و میراثدار خلف نظام پیچیدۀ دیوانسالاری و سنت نوشتاری شرق نزدیک باستان و بهویژه امپراتوری هخامنشی روشن میسازد و همچنان به جنبههای مختلف تأثیر پررنگ سنتهای ایرانی و بومی بر یونانی تأکید دارد.
نویسندگان در جایجای کتاب بخشهای مهمی از اسناد نوشتاری و کتیبههای عصر سلوکی، بهویژه کتیبههای میخی دوران یونانیمآبی را در گسترۀ قابل توجهی از زبانها و جغرافیا پیش چشم خواننده برجسته میکنند. متفاوت از بسیاری تواریخ سلوکی که عمدتاً تنها متکی به استفاده از منابع یونانی و لاتینی هستند، به مجموعۀ بزرگی از منابع بابلی، آرامی، مصری، یهودی و هندی در این پژوهش استناد شده که برگردان فارسی آنها در این ترجمه را اولین ترجمۀ (هرچند غیرمستقیم) این متون و کتیبهها به فارسی میتوان دانست.
در این کتاب، نویسندگان به طور کلی در دیدگاههای پیشین دربارۀ امپراتوری سلوکی تجدیدنظر کردهاند. این دیدگاه تازه، امپراتوری سلوکی را حتی بعد از شکست آنتیوخوس سوم از رومیان، دارای ساختاری منسجم و حاکمیتی مقتدر و توانمند معرفی میکند. این دیدگاه، شکستهای گاهوبیگاه سلوکیان از غلاطیان، دولت پرگام و بطلمیوسیان را کماهمیت تلقی کرده و نقش دودمانهای محلی چون پادشاهان پارس، بلخ و ارمنستان را ناچیز ارزیابی میکند.
یکی از مزایای این کتاب آن است که به جای تمرکز بر سرحدات غربی و جنگهای سلوکیان و بطلمیوسیان، به شرق بهویژه بابل و ارمنستان و حتی هند توجه دارد که اهمیت آگاهی از تاریخ و تمدنهای باستانی این سرزمینها برای درک بسیاری از مسائل فرهنگسی و سیاسی ایران باستان بر کسی پوشیده نیست. مطالب کتاب به طور کلی بر تحلیل مسائلی چون ساختار اداری، ایدئولوژی پادشاهی و یونانیمآبی متمرکز است و به روایت رویدادهای سیاسی و جنگها نمیپردازد.
قسمتی از کتاب از سمرقند تا سارد:
پولیسهای نوبنیاد سلوکی که دارای جمعیتی از مهاجران یونانی-مقدونی بودند، پس از اخراج سلوکیان از ایران، بهتدریج جذب فرهنگ محلی شده و از میان رفتند و شاید ردپای آنها را بر رشد شهرنشینی، بازرگانی، گسترش کاربرد سکه و برخی مشخصههای هنر اشکانی و ساسانی بتوان دید. اما هر اندازه که دربارۀ مظاهر مختلف فرهنگ یونانی، و بهطور دقیقتر یونانیمآبی (هلنیستی)، در سرزمینهای تحت سلطۀ مقدونیان اختلاف نظر هست، دربارۀ جنبههای ماندگار میراث سلوکیان میتوان به موارد دیگری اشاره کرد. نخست میراث نهاد پادشاهی سلوکی در تاریخ ایران است که محققان دربارۀ آن بهقدر کفایت سخن گفتهاند.
چنین بهنظر میرسد که ارتقاء جایگاه و حتی رواج پرستش پادشاهان سلوکی، عملی در راستای قوام دادن و وحدت بخشیدن به اقوام محلی گوناگون در زیر لوای این حاکمان بیگانه بوده و مصدر اولیۀ این ایده نه سنتی شرقی، بلکه باورهای خود مقدونیان در انتساب پادشاهانشان به خدایان بوده است. دیگری بحث مربوط به دین است که بهواسطۀ نوعی همسانپنداری خدایان ایرانی و یونانی، دستکم شمایلنگاری مذهبی جدیدی را در جهان ایرانی رواج داد که نشانههای آن حتی تا پایان دورۀ ساسانی بهچشم میخورد. با این تفاصیل، میتوان گفت که دورۀ سلوکی بسیار مهم و تأثیرگذار بوده است.
اما بر کسانی که از تاریخ و تمدن ایرانزمین آگاهی دارند، روشن است که همانطور که خاطرۀ مادها و هخامنشیان در روایتهای ملی مبهم و کمفروغ است، دورۀ حاکمیت مقدونیان در ایران نیز بیشتر با تکیه بر پژوهشهای نوین غربی بر ما روشن شده است. منابع تاریخی شرقی مطالب کمی دربارۀ اسکندر در اختیار نمیگذارند، گو اینکه از او شخصیتی غیرتاریخی ارائه میدهند. اما همین منابع، برخلاف سنت یهود، خبر چندانی از جانشینان اسکندر ندارند و این دورۀ دویست ساله را با ادغام تاریخ اشکانیان به شکل دورهای آشفته ذیل عنوان کَدَگ خوَداییه یا ملوکالطوایفی معرفی میکنند. رسم اهل تاریخ نیز بر این است که مجال کمی به این سلسله میدهند و بیشتر آن را در ذیل حوادث تاریخ اشکانی میآورند.
شاید به این سبب که این سلسله «بیگانه» شناخته میشود و یا در سیر تاریخ ایران بیاهمیت جلوه میکند و یا حتی همچون ورود اسکندر ناخوشایند و محل انکار است. باید توجه داشت که در تاریخ ایران سلسلههای گوناگون با خاستگاههای مختلف حکمرانی کردهاند و این نوع رویکرد گزینشی به تاریخ، دستکم بهمعنای نادیده گرفتن برخی تجربیات تاریخی و اثرات آن است. البته نگاهی به تبارشناسی دودمان سلوکی نشان میدهد که آنها از ابتدا پیوندهای خویشاوندی با ایرانیان داشتهاند و از نظر ساختاری نیز در این دوره تاحد زیادی استمرار هخامنشی دیده میشود.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.