آپارتمان پاریس
درباره نویسنده لوسی فولی:
لوسی فولی (Lucy Foley) نویسنده کتاب آپارتمان پاریس، در سال 1986 در بریتانیا به دنیا آمده است. او دانش آموختهی رشتهی ادبیات انگلیسی است و سالها ویراستار داستانی بوده است. لوسی فولی در سال 2015 به عرصهی داستان نویسی وارد شده و موفقیتهای بسیاری به دست آورد. او نویسندۀ کتابهای پرمخاطب «فهرست مهمانان» و «مهمانی شکار» است که بیش از دو و نیم میلیون نسخه از آثارش در سرتاسر جهان به فروش رفتهاند. تریلرهای او در فهرست پرفروشهای نیویورک تایمز و آیریش تایمز قرار دارند و نامزد جایزۀ کتاب بریتانیا در بخش آثار جنایی بودهاند. رمانهای فولی به زبانهای بسیاری ترجمه و در کشورهای متعدد منتشر شدهاند. «آپارتمان پاریس» جدیدترین اثر این نویسندۀ جوان بریتانیایی است و خیلی زود توانسته موفقیت دیگر آثار او را تکرار کند.
درباره کتاب آپارتمان پاریس:
یواسای تودی: «رمانی منحصربهفرد و زیبا، همچون پاریس…»
پیپل: «تریلری هوشمندانه و پرهیجان از نویسندۀ فهرست مهمانان.»
آپارتمان پاریس به طرزی هوشمندانه و پیچیده ترسیم شده است، از چندین نقطه نظر متفاوت روایت میشود و گهگاه به صورت زمانی به جلو و عقب میرود. این به خوانندگان فقط سرنخهای کافی میدهد تا به آنها اجازه دهد تا برای حل معما تلاش کنند در حالی که به طور مداوم فرش را از زیر خود بیرون میکشند تا متعادل و متعجب بمانند. این کتاب فرمولی کلاسیک دارد اما با استفاده از تکنیکهای داستان سرایی معاصر به آن احساس تازگی و مدرن میدهد، و این اطمینان را میدهد که خوانندگان مشتاقانه منتظر معمای شیطانی و رازآلود بعدی فولی خواهند بود.
قسمتی از کتاب آپارتمان پاریس:
انگشتانش بالای صفحه کلید میمانند. باید همه را بنویسد. این… این داستان معروفش میکند. بن سیگار دیگری آتش میزند، یک ژیتان. ژیتان کشیدن در فرانسه کمی کلیشهای است، اما او واقعا طعمش را دوست دارد. بسیار خب، بله، از جذبهای هم که به او میبخشد خوشش میآید.
جلوی پنجرههای دراز آپارتمان نشسته و رو به حیاط است. آن بیرون همه چیز تاریک است و فقط درخشش ضعیف و سبز یک لامپ دیده میشود. ساختمان زیبایی است، اما چیزی در قلبش فاسد شده و بوی زنندهاش به مشام بن میرسد.
خیلی زود باید از اینجا برود. بیش از حد اینجا مانده. جس هم بدترین زمان ممکن را برای آمدن انتخاب کرده. اصلا بن را خبر نکرد. پشت تلفن حرف خاصی نزد، اما قطعا اتفاقی افتاده، آن هم در میخانه مزخرفی که حالا در آنجا کار می کند. خواهر ناتنی اش عادت دارد از جاهایی سر در آورد که کسی منتظرش نیست. انگار دنبال دردسر می گردد. هیچ وقت نمی تواند طبق قوانین زندگی کند. هیچ وقت نمیفهمد اگر آنچه را مردم می خواهند به آنها بدهد یا چیزی را بگوید که دنبال شنیدنش می گردند، همه چیز خیلی راحت تر می شود. البته بن به او گفت «هر وقت دلش خواست به اینجا بیاید، ولی واقعا چنین منظوری نداشت. فکر می کرد جس متوجه میشود.
آخرین بار کی همدیگر را دیدند؟ هر بار بن به او فکر میکند، عذاب وجدان می گیرد. باید بیشتر از او مراقبت می کرد؟ جس دختر شکننده ای است. راستش، شکننده نیست، بلکه طوری آسیب پذیر است که مردم از ابتدا متوجهش نمی شوند. مثل «آرمادیلو» است؛ زیر آن ظاهر سخت، قلب نرمی دارد. در هر حال… باید به او زنگ بزند و راهنماییاش کند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.