آنسوی بهشت
درباره گردآورنده و مترجم رضا رضایی:
رضا رضایی سال ۱۳۳۵ در شهر ساری به دنیا آمد. او از همان کودکی به شطرنج علاقه نشان داد.
او چنانکه خود در گفت و گویی با نشریه نگاه نو عنوان کرد، در ۱۶ سالگی نخستین کتابش را که درباره شطرنج بود ترجمه کرد که به نام فردی دیگر منتشر شد.
یادگیری زبان انگلیسی را در کلاسهای فشرده انجمن ایران و آمریکا آغاز و در ۱۶ سالگی توانست بالاترین مدرک این نهاد را در زبان انگلیسی به دست آورد.
او در رشته مهندسی مکانیک درس خواند و به عنوان ویراستار حوزه فنی- مهندسی در مرکز نشر دانشگاهی مشغول کار شد و همزمان به ویرایش در حوزههای دیگر هم پرداخت.
از سال ۱۳۵۷ فعالیتهای جسته وگریخته مطبوعاتی هم داشت که تا به امروز نیز این فعالیت و همکاری با نشریات و مجلاتی چون دانشمند و نگاه نو ادامه دارد.
رضایی پیش از ترجمه به کار ویراستاری در مرکز نشر دانشگاهی و مجله دانشمند مشغول بود و با ترجمه رمان جوان خام داستایوسکی وارد جرگه حرفهای ترجمه در ایران شد
اين ویراستار، مترجم و بازیکن تیم ملی و مدیر چند دوره فدراسیون شطرنج در سالهایی نیز به عنوان قهرمان و عضو تیم ملی شطرنج ایران فعالیت میکرد و در دورهای به مدت ۵ سال ریاست فدراسیون شطرنج را بر عهده داشت که منشاء تحولات خوبی در آن مجموعه شد.
در کارنامه رضا رضایی همکاری با ناشران معتبری چون کارنامه، فرهنگ معاصر، نشر نی و ماهی و وجود دارد.
او در چند سال اخیر به سمت ترجمه مجموعه آثاری از رمان نویسان قرن نوزده بریتانیا روی آورد که حاصل آن برگردان فارسی مجموعه آثار جین اوستین( در هفت کتاب از سوی نشر نی) و خواهران برونته(نشر نی) و جورج الیوت بود که با استقبال خوب مخاطبان روبرو شد.
در کارنامه رضا رضایی ترجمه برخی متون حوزه فلسفه سیاسی هم وجود دارد که از جمله آنها ترجمه چند اثر از آیزا برلین را میتوان نام برد.
او با موسیقی نیز آشنایی خوبی دارد و دستی چیره در نوازندگی پیانو دارد و همین ویژگی سبب شد تا برخی از کتابهای حوزه موسیقی را نیز برگردان فارسی کند که از جمله آنها کتاب موسیقی دانان دیروز و امروز از رومن رولان که انتشارات کارنامه آن را به بازار کتاب عرضه کرد و راهنمای جامع موسیقی کلاسیک از انتشارات فرهنگ معاصر میتوان اشاره کرد.
قسمتی از کتاب آنسوی بهشت:
رمون آرون در فرانسه آن قدر به شیوههای گوناگون عليه جریان زمان خود قلم زد و عمل کرد که باید مخیله خود را به کار بیندازیم تا در وجود او کسی را تشخیص بدهیم که بود: میهن پرستی بود برای فرانسه، و متفکری بود کاملا فرانسوی. میهنپرستیاش واضح است. زمانی گفته بود که فرانسه و آزادی دو سودای او در عالم سیاستاند، و این هم واضح است که از جهات مهمی این دو سودا برای او یک سودا به حساب میآمدند. در جایی گفته بود که روشنفکران فرانسه نمیکوشند جهان را تغییر بدهند، بلکه فقط میکوشند آن را تقبیح کنند. با این کار، نه تنها در قبال اوضاع و احوال از خودشان سلب مسئولیت میکنند، بلکه ماهیت وضع بشر را نیز درنمییابند. مبارزه ما «هیچگاه مبارزه خیر و شر نیست، بلکه مبارزه ارجح و غیرارجح است.» این حکم، که در فرانسه در میان نسل تازهای از اهل قلم کاملا بدیهی به حساب میآید اما ممکن است به سرعت هم فراموش بشود، در آن زمان و مکان که آرون بیانش میکرد هم جسورانه به شمار میآمد و هم واقعا “ضدفرهنگی”. مانند جغد مینروا’، آرون نیز برای جامعه روشنفکری فرانسه در سالهای افول آن حکمت به ارمغان آورد، اما شناختن دیرهنگام کار آرون و انزوای طولانی او باعث شده که ابعاد غولآسای خدماتش در حیات اجتماعی فرانسه از نظر پنهان بماند. آرون به هیچوجه معلم اخلاق نبود، اما كل فعالیت او نوعی شرط بندی بود روی عقل در برابر تاریخ، و به هر اندازه که در این شرط بندی برنده شده باشد به وقتش بزرگترین مخالف خوان روشنفکری زمانهاش به شمار خواهد آمد، نیز کسی که زمینه را برای حرکت تازهای در مباحث عمومی فرانسه فراهم کرد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.