آرزو
درباره نویسنده نیکلاس اسپارکس:
نیکلاس اسپارکس (Nicholas Sparks) نویسنده کتاب آرزو، با نام کامل نیکولاس چارلز اسپارکس، زادهی 31 دسامبر 1965، نویسنده، فیلمنامهنویس و تهیه کنندهی آمریکایی است. اسپارکس در اوماها در ایالت نبراسکا به دنیا آمد. او در سال 1984 دوران دبیرستان را به پایان رساند و برای تحصیل در رشتهی مدیریت کسب و کار در دانشگاه نوتردام ثبت نام کرد و در سال 1988 با موفقیت فارغ التحصیل شد. اسپارکس همچنین در آن سال، با همسر آیندهاش، کتی کوت، آشنا شد. آنها در 22 جولای 1989 ازدواج کردند و به کارولینای شمالی نقل مکان کردند. این زوج، صاحب 5 فرزند شدند و در سال 2015 به صورت توافقی و دوستانه از هم جدا شدند. الهام بخش اصلی او برای نویسنده شدن، جملهای بود که در سن نوزده سالگی از مادرش شنید.
درباره کتاب آرزو:
داستان «آرزو» در سال ۱۹۹۶ آغاز میشود؛ سالی که همه چیز زندگی مگی داوس تغییر میکند. مگی در شانزده سالگی برای زندگی با عمهاش که قبلا او را به سختی میشناخت در یک جزیره دور افتاده در کارولینای شمالی فرستاده میشود. مگی تنها میتواند به دوستان و خانوادهاش که اکنون کنارش نیستند فکر کند تا اینکه او با برایس تریکت یکی از چند نوجوان آن جزیره آشنا میشود. برایس که یک جوان خوش سیما و بیغل و غش است مگی را با عکاسی آشنا میکند و این علاقه مسیر زندگی مگی را تعیین میکند.
ادامه داستان این کتاب به سال ۲۰۱۹ میرود جایی که مگی به یک عکاس مشهور تبدیل شده است و اوقاتش را به برگزاری گالری در نیویورک و عکاسی در مناطق دورافتاده در سراسر جهان تقسیم میکند. مگی در کریسمس آن سال که مجبور شده در خانه بماند برای یکی از نزدیکانش خاطره عشق دو دهه پیش خود را بازگو میکند.
قسمتی از کتاب آرزو:
همیشه با فرارسیدن ماه دسامبر، منهتن به شهری تبدیل میشد که مگی آن را دیگر نمیشناخت. ازدحام گردشگران برای تماشای تئاتر برادوی و پیاده روهای مملو از جمعیت جلوی فروشگاههای محله میدتاون، سیل خروشانی از عابران را به نمایش میگذاشت. بوتیکها و رستورانها مملو از خریداران کیسه به دست بودند، موسیقی کریسمس از هر جا به گوش میرسید و لابیهای تزیین شدهی هتلها جلب نظر میکردند.
درخت کریسمس میدان راکفلر با لامپ های رنگارنگ و نور صدها گوشی همراه بازدیدکنندگان روشن می شد و ترافیک مرکز شهر که هرگز در بهترین زمان هم اندکی از حجم آن کاسته نمی شد، باعث شده بود که پیاده رفتن از حرکت ماشین با تاکسی ها سرعت بیشتری داشته باشد. اما پیاده روی هم مصائب و چالش های خودش را داشت؛ تحمل کوران باد بسیار سرد از میان ساختمان ها، نیاز به پوشیدن لباس گرم بیشتر؛ لباس های پشمی زیاد و کت و کاپشن هایی که زیپ آن را تا یقه باید بست.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.