سبد خرید

آدم، گربه، مرگ

ناشر : نگاهدسته: , ,
موجودی: موجود در انبار

150,000 تومان

سامی باران یکی از پناهنده‏‌هایی که طوفان 12 مارس او را از استانبول به استکهلم پرت کرده، در بیمارستانی که بستری‌ست با یک بیمار ترکیه‏‌ای رو‏به‏‌رو می‎‌شود. این مرد وزیر سابقی است که سامی او را مسئول بلاهایی که به سرش آمده می‌بیند. با دوستانش که از کشورهای دیگری مثل اروگوئه، ایران و شیلی به استکهلم پناهنده شده‌‎اند، نقشه می‏‌کشد تا از او انتقام بگیرد. اما اجرا کردن این نقشه آنقدرها هم ساده نیست: سامی باران فکرش را نکرده بود که اگر پای زبان مادری در میان باشد با دشمن هم می‎شود به توافق رسید و این تنها یکی از موانع اجرای نقشه است…

 

تعداد:
مقایسه



آدم، گربه، مرگ

درباره نویسنده زولفو لیوانلی:

زولفو لیوانلی (Zülfü Livaneli) نویسنده کتاب آدم، گربه، مرگ، (زادهٔ ۲۰ ژوئن ۱۹۴۶) آهنگساز، شاعر، خواننده، کارگردان و نویسنده سیاسی ترک است. او با جدیدترین رمان خود نشان داد در آینده نام او را بیشتر خواهیم شنید و دور از ذهن نیست یکی از همین سال‌ها جایزه نوبل را از آن خود کند و کتاب‌های او مورد هجوم مترجم‌ها و نشریات قرار گیرند.

بی‌قراری داستان جنگ است، داستان داعش، خون و خشونت، مذهب و باورهای غلط، انسانیت، گرسنگی و آوارگی و درد و درد و درد. بیقراری را که خواندم بادبادک باز خالد حسینی را یاد آوردم. آن جا طالبان بود و حال که سال ها از نوشتن آن رمان می‌گذرد در رمانی دیگر داعش جای آن را گرفته است. درد زندگی در خاورمیانه را نویسندگان خاورمیانه به رشته تحریر درآورده‌اند و درخواهند آورد و باید گاهی آثار آمریکای جنوبی و اروپایی را کنار بگذاریم و به خواندن و ترجمه نویسنده‌های خاورمیانه بپردازیم.

درباره کتاب ‌آدم، گربه، مرگ:

یاشار کمال: «یک شاهکار واقعی! بی‌‎نظیر در تکنیک و روانشناسی! بهترین رمانی که دو راهیِ بخشیدن یا کشتن را روایت کرده است.»

کتاب بازگویی دوروایت مختلف از یک واقعه است: سامی که پس ازتحمل زندان و شکنجه درترکیه به سوئد گریخته و پناهنده سیاسی شده است، همراه با دیگر پناهندگانی که ازکشورهای مختلف به آن جا روی آورده‌اند، در یخبندان استکهلم زندگی سردی راتجربه می‌کند. اوکه به دنبال یک عارضه روانی بستری شده دربیمارستان به یک وزیر سابق برمی‌خورد واین همان کسی است که گذشته تلخ سامی و آینده مبهم اورارقم زده است. سامی که از رفتار گربه‌ای به نام سیریکیت تاثیل پذیرفته، درصدد انتقام بر می‌آید…

… شاهکاری واقعی که هم به لحاظ تکنیکی دراوج است وهم سرشار ازژرف کاوی های روان شناختی است. رمانی است که تنگنای گزینش میان کشتن وبخشودن رابه نیکوترین وجه تصویر کرده است.

قسمتی از کتاب ‌آدم، گربه، مرگ:

پس از نه سال پناهندگی سیاسی سامی باران به استکهلم، بعدازظهر سه‌شنبه، نطفۀ جنایت درونش بسته شد. یک هفته پیش از آن، روی جاده‌‏ای یخ‏بسته میان جنگل‏‌های تاریک، در حال رانندگی بود. درختان سر به فلک کشیدۀ سدر، کاج، راش و نراد در دو سوی جاده به‌‏سرعت از کنارش رد می‌شدند. ماشین روی جادۀ باریکِ یخ‌بسته می‌‏لغزید و به‌سختی تعادلش را حفظ می‏‌کرد. وُلوویی قدیمی بود. کم مانده بود قراضه شود. صدمه‌هایی که در طول زمان دیده بود رنگ لاجوردی‏اش را به آبی مات تغییر داده بود. در بازار ماشین‏‌های دست‌ دوم، این ماشین شاید دستِ هشتمی یا حتی دستِ دهمی به حساب می‌‏آمد. خیلی درب و داغون شده بود. در اثر آسیب‏‌های پیاپی زمستان‏‌های شمالی، پوسیده بود.

به خاطر نمک‏‌هایی که در زمستان‌‏های طولانی بر سطح جاده می‌‏پاشیدند، حسابی زنگ زده بود. با‌این‌وجود، برای کسی که کار درست و حسابی نداشت، گاهی دراِزای ساعتی ۴۰ کرون ماشینِ زباله می‏راند و عموماً با کمک‌های مالی‏ که از شعبه‏‌های اجتماعی مهاجران دریافت می‏‌کرد زندگی‏اش را پیش می‏برد، ماشین چندان بدی نبود. حداقل می‌‏توانست به او سواری بدهد. داخل شهر به خاطر گران بودن جای پارک، آن را نمی‌‏راند. اما زمان‏‌هایی که دلش می‏‌گرفت و وجودش پر از ملال می‌‏شد، برای اینکه از شهر خارج شود و در میان جنگل‌‏ها و دشت‏‌ها با دیوانگی رانندگی کند، وسیلۀ خوبی بود.

گاهی قلبش از اندوه فشرده می‌‏شد؛ غمباد می‏‌گرفت و راه نفس کشیدنش را می‏بست و در گلویش حُناق می‏شد. احساس می‏‌کرد هر لحظه ممکن است منفجر شود؛ انگار یک آتشفشان روی سینه‏‌اش سنگینی می‏‌کرد. اینها نشانه‏‌های افسردگی بود. وقتی دچار حمله‏‌های اضطرابی می‌‏شد، نمی‌‏دانست باید چکار کند. غیر از اینکه سوار ولووی قدیمی شود و در جاده‏‌هایی که هیچ انسانی در آن نیست با جنون پایش را روی گاز بگذارد، راه خلاص دیگری پیدا نمی‏‌کرد. وقتی می‏‌دید ماشینش روی جادۀ لغزنده از این سو به آن سو سُر می‏‌خورد، احساس آرامش عجیبی می‌‏کرد.

هم‏زمان حرف‌هایی از دهانش خارج می‏‌شد که خودش هم معنی‏شان را نمی‌‏دانست. یک بار همین که از شدت حملۀ اضطرابی‏اش کم شد، ناگهان ترمز کرد. ماشین روی جادۀ یخ‌بسته سُر خورد و چندین بار دور خودش چرخید. زمانی‌که ماشین متوقف شد، چهره‏‌اش را در آیینۀ عقب ماشین دید؛ خیس از اشک بود. می‏‌دانست رانندگی در این شرایط خطرناک است؛ طغیانش دارد بر عقلش غلبه می‌‏کند و ممکن است کنترل ماشین را از دست بدهد؛ اما این کار قلبش را عجیب آرام می‏‌کرد…

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

مترجم

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

2

سال چاپ

1400

تعداد صفحات

248

زبان

موضوع

,

شابک

9786222671211

وزن

250

جنس کاغذ

عنوان اصلی

Bir Kedi, Bir Adam, Bir Ölüm
2000

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “آدم، گربه، مرگ”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...