اولین پروندهی جنایی من مجموعه قلمروی قابیل کتاب دوم
درباره نویسنده لینا لتولینن:
لینا لتولینن (Leena Lehtolainen) نویسنده کتاب اولین پروندهی جنایی من، متولد 11 مارچ 1964، پرفروشترین نویسنده زن ادبیات جنایی فنلاند و خالق ماریا کالیو است که در سال 1993 برای اولین بار پا به رمان «نخستین پرونده جنایی من» میگذارد. این رمان مورد تحسین بینالمللی قرار گرفت و پسازآن سری داستانهای کالیو منتشر شد که تاکنون به 12 جلد رسیده است.
او در وسانتو، ساوونیای شمالی فنلاند متولد شد. اولین رمان او زمانی که تنها 12 سال داشت منتشر شد. او تا سال 1995 در هلسینکی ادبیات خواند و از سال 1993 به بعد رمانهای جنایی نوشت. از حدود سال 2007، او شروع به نوشتن در ژانرهای دیگر نیز نموده است.
لتولینن در بیست سال گذشته به یکی از برترین چهرههای ادبیات جنایی نوردیک و جهان تبدیل شده و از آثارش فیلم و سریالهای مختلفی اقتباس شده است. در قیاسی بین نویسندگان جنایی نوردیک وی را همتای مؤنث هنینگ منکل سوئدی میدانند. وی دو بار موفق به دریافت جایزه بهترین رمان جنایی فنلاند در سالهای 1997 و 1998 شده و یکبار نیز جایزه رمان جنایی نوردیک در سال 2003 را به خود اختصاص داده است. تاکنون رمانهای این نویسنده به 29 زبان مختلف جهان و در تیراژ بیش از دو میلیون نسخه منتشر شده که با کتابی که در دست دارید به سی زبان میرسد چراکه از این نویسنده برای اولین بار کتابی به فارسی منتشر میشود.
لینا لتولینن علاوه بر حرفه نویسندگی به عنوان منتقد و پژوهشگر ادبی شناخته شده و چون مخلوق خود به موسیقی و به ویژه باخ علاقه زیادی دارد و با همسر و دو پسرشان و گربههای زیادی که دارد زندگی میکند و علاوه بر لذت بردن از موسیقی کلاسیک عاشق اسکیتسواری است.
درباره مجموعه قلمروی قابیل:
«قلمروی قابیل» مجموعهای است که در آن به ترجمه و نشر کتابهای معمایی و پلیسی با زیرمجموعههای مختلف از قبیل؛ دلهره و معما، نوآر کارآگاهی، رازآلود و معما و… از کشورهای مختلف پرداخته است. تمام تلاش نشر کامک در این است که در مجموعه قلمروی قابیل، کتابهای جذاب و پرکششی که تاکنون چاپ نشده و یا شناختی از قبل در خصوص آنها نبوده با ترجمه خوب و کیفیت مطلوب به دست دوستداران این سبک داستانها برساند. جناب عباس کریمی عباسی مسئولیت دبیر مجموعه و انتخاب اکثر عنوانها را بر عهده دارند. همچنین جناب آقای مهندس محمد قمری حبشی ایده اصلی نام مجموعه و مشاورههای ارزشمندی در این موضوع را در اختیار ما گذاشتهاند.
درباره کتاب اولین پروندهی جنایی من:
یک دهه بیشتر میشود که ادبیات جنایی اسکاندیناوی قرن بیستویکم جا پای داستانهای جنایی اروپا و امریکا گذاشته و بازار پرفروشهای جهان را به خود اختصاص داده است.یو نسبوی نروژی با خلق هری هوله پلیسی واقعی و ملموس با همه ضعفهای انسانی را میآفریند و در کنار لارنس بلاک امریکایی خالق متیو اسکادر الکلی قرار میگیرد و هموطن نروژی وی کارین فوسوم با خلق بازرس کنراد سهیر که یادآور بازرس مگره ژرژ سیمنون است لقب همتایان انگلیسی خود آگاتا کریستی و پی.دی.جیمز یعنی «ملکه ادبیات جنایی» را به خود اختصاص میدهد. آرنالدور ایندیرداسون ایرلندی با خلق کارآگاه ارلندور که از ثبت و ضبط دختر معتادش ناتوان است خونی تازه در کالبد رمان سیاه اسکاندیناوی میریزد و بسیاری دیگر از نویسندگان مطرح جهانی از فنلاند و دانمارک و سوئد و … متولد میشوند.
زمانی ادبیات جنایی اسکاندیناوی فقط با چند نام در جهان شناخته میشد که فردریش دورنمات با کتاب «قول» و خلق کمیسر برلاخ روبهمرگ در کتابهایی دیگر بر قله آن بود و همچنان هست و در کنار وی نویسندگانی چون یک زوج نویسنده سوئدی با کتاب «پلیس خندان» مشهورترین آنها بودند. حالا اما، خیل نویسندگان مختلفی، جهان داستان جنایی اسکاندیناوی را که به زمهریری پرکشش و تعلیق میماند، گرمایی بخشیده که توجه خوانندگان جهان را به خود معطوف کرده و اکثر این رمانها به زبان جهانی انگلیسی ترجمه شدهاند تا دسترسی بیشتری را برای مخاطبان مشتاق خود فراهم کنند.
قلمروی قابیل، فرصتی برای آشنایی بیشتر با این نویسندگان و آثار ارزشمند آنهاست که در زیرگونههای مختلف ادبیات جنایی قرار میگیرند. کتابی که در دست دارید در ساب ژانر نوآر معمایی است که نویسندگانی چون ایرسا سیگورداردوتیر ایسلندی و میشل بوسی فرانسوی در این سبک قلم زدهاند و برای اولین بار است که از این نویسنده کتابی به زبان فارسی منتشر میشود.از ادبیات جنایی اسکاندیناوی بهترین آثار را انتخاب و برخی از آنها ترجمه کردهایم که به تدریج در مجموعه قلمروی قابیل در کنار دیگر آثار خواندنی ملل منتشر خواهند شد.
قسمتی از کتاب اولین پروندهی جنایی من:
ریکو با حالتی آشفته از خواب بیدار شد. مزهی دهانش مانند زمانی بود که در نوشیدن و سیگار کشیدن زیادهروی کرده و امیدوار بود که مقداری آب پرتقال در خانه داشته باشد. آب پرتقال؛ نوشیدنی مورد علاقه او بود، وقتیکه میل به آبجو نداشت.
صبح زیبایی بود. تولیا و میرا در ایوان نشسته بودند و صبحانه میخوردند. ریکو از صحبتهای دوستانه آنها درباره انواع پنیر متعجب بود؛ حقیقت این بود که این دو نفر چشم دیدن همدیگر را نداشتند امّا ازآنجاییکه یکی از آنها بهترین سوپرانو و دیگری بهترین آلتو در انجمن دانشآموزی آواز شرقی فنلاندند، مجبور به تحمّل یکدیگر بودند. میرا؛ زنی سنگین با نگاهی گیرا و موهای مشکی بود. او در سبک کلاسیک آلتو مهارت داشت و میتوانست به جای زن کولی اپرای تروویتور وردی ایفای نقش کند… اسمش چی بود؟
هنگامیکه آفتاب به چشمان ریکو افتاد سردرد شدیدی رنجش داد. او دو قرص قوی بورانا را خورد، اگرچه که میتوانست ایبوپروفن هم مصرف کند امّا حتی نوشیدن یک بطری کامل هم نمیتوانست دردش را دوا کند.
ازآنجاکه هیچگونه سودایی در خانه وجود نداشت، به دنبال آبمیوه تازه گشت. دنیا به طرز ظالمانهای به حرکت خود ادامه میداد، دریا میدرخشید، مرغان دریایی فریاد میکشیدند و بعدازظهر گرمی بود. آواز خواندن در این هوای گرم کار آسانی نیست.
تولیا پرسید: «ریکو، هنوز خوابت میاد؟» او نیز به اندازه ریکو رنگپریده بود. هیچکدام به اندازه کافی نخوابیده بودند. امّا آنقدرها هم مهم نبود، چرا که آن روز یکشنبه بود و تا فردا سر کار نمیرفتند.
ریکو به اطراف نگاهی کرد و پرسید: «بقیه هنوز خوابند؟»
«پیا رفته شنا و بقیه رو هم ندیدم. امیدوارم زودتر پیداشون بشه تا یه کاری کنیم.» میرا با لحنی تند و بدون هیچ لطافت زنانهای این را گفت. به نظر او انجمن بهترین گروه چهار نفره خود را به ویلای والدین تامی فرستاده بود تا برای کنسرت تمرین کنند، نه اینکه همه چیز را در لحظه آخر انجام بدهند. هرچه او نگران بود، بقیه تازه از خواب بیدار شده و در حال آماده کردن قهوه و گرم کردن صدایشان بودند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.