مهمان انقلاب
درباره نویسنده کاترین کوب:
کاترین کوب (Kathryn Koob) نویسنده کتاب مهمان انقلاب است. کاترین (کیت) کوب در یک مزرعه 200 جریب در جوبیل، آیووا، در یک خانواده بزرگ و متعبد مسیحی بزرگ شد. در سال 1962، او از کالج وارتبورگ، یک مدرسه لوتر در واورلی، آیووا فارغ التحصیل شد. پس از فارغ التحصیلی، او یک معلم شد و همچنین به عنوان یک کارمند کلیسای منطقه برای فرقه خود خدمت کرد، و به نه کلیسای غرب میانه در ایجاد کلیساهای جدید کمک کرد. علاقه او به فرهنگهای دیگر و سفر باعث شد وی در سال 1967 در آزمون خدمات خارجی شرکت کند.
در سال 1969، کوب به واشنگتن دی سی نقل مکان کرد تا کار خدمات خارجی خود را با آژانس اطلاعاتی ایالات متحده آغاز کند. ماموریتهای او را به ساحل عاج، زامبیا، کنیا و رومانی برد. در سال 1978، وی برای آموزش زبان فارسی به ایالات متحده بازگشت و در ژوئیه سال 1979 وارد ایران شد – کشوری که در تنگنای یک انقلاب عظیم سیاسی و اجتماعی قرار دارد. کوب ایمان خود را با خود وارد سرویس امور خارجه کرد و همین امر باعث شکل گیری رویکرد او به تجربیاتی شد که در ایران داشت.
کوب به عنوان مدیر انجمن ایران و آمریکا (IAS) در تهران منصوب شد، یک موسسه فرهنگی زیر نظر سفارت ایالات متحده که به عنوان مرکز تبادلات مردم به مردم و یادگیری زبان انگلیسی فعالیت میکرد. مسئولیت او احیای IAS بود، همانطور که در ناآرامیهای سیاسی آن زمان بیکار مانده بود.
درباره کتاب مهمان انقلاب:
دربارهی تسخیر سفارت امریکا در تهران و حواشیِ آن فراوان نوشتهاند، اما آنچه کتاب پیشِ رو را متمایز میکند، بیان ماجرا از زبان یکی از گروگانهاست. کاترین کوب حدود چهار ماه پیش از واقعه، به دنبال بازگشاییِ سفارت امریکا در ایران، و متعاقب آن بازگشایی انجمن ایران و امریکا، به ایران آمده بود. او میگوید به درخواست خود به ایران آمد، چرا که مایل بوده تحولات پیشِ روی ایران را در شرایطی که سایهی اختناق رژیمِ شاهی کنار زده شده بود از نزدیک ببیند. او مدیر انجمن ایران و امریکا بود و یک روز پس از اشغال سفارت، در چهاردهم آبان ۱۳۵۸، در دفتر این انجمن دستگیر شد و همراه ۵۱ امریکاییِ دیگر ۴۴۴ روز را در اسارت گذراند.
خانم کوب در این کتاب، که شرح ایام اسارت و رویدادهای آن است، نه بر زوایا و چندوچون سیاسی ماجرا، که بر روش شخصی خود در مواجهه با مقولهی دشوار اسارت و کنار آمدن با آن با تکیه بر آموزههای معنوی تمرکز میکند. مترجم امیدوار است ترجمهی این کتاب، بهخصوص در شرایطی که مخاصمات دو دولت به نقطهی بیسابقهای رسیده، دریچهای هر چند کوچک برای درک و گفتوگوی متقابل میان دو ملت بگشاید. شاید این توضیح چندان ضرورت نداشته باشد که ترجمهی این کتاب لزوماً به معنای همرأی بودن مترجم یا ناشر با نویسنده در همهی موارد نیست.
قسمتی از کتاب مهمان انقلاب:
در دفترم در انجمن ایران و امریکا در میانهی جلسهای کاری بودیم که تلفن به صدا در آمد. اوا، منشی ایرانیام، نگاهی پرسشگر به من انداخت. به ندرت پیش میآمد تلفنچی در طول جلسات کاری تماسی را وصل کند. با سر به اوا اشاره کردم و او آرام تلفن را جواب داد.
بقیهی کارکنانم، که همگی به جز بیل رویر، نایب رئیس اجرایی، ایرانی بودند، به بحث دربارهی برنامهی فیلمی که قصد داشتیم در فوریه و مارس ۱۹۸۰ [بهمن و اسفند ۱۳۵۸] نمایش دهیم ادامه دادند.
مباحث صبح امروزمان جدیتر و صریحتر از همیشه بود. موضوع جلسه: ادامهی حیات انجمن ایران و امریکا. هدف این بود برنامهای را اجرا کنیم که پول کافی برای رسیدن به بودجهمان را فراهم کند. در این صورت، میتوانستیم ماههای قبل را، که بدون فعالیت سپری کرده بودیم، جبران کنیم و دوباره همهی کارکنانمان را، که شصت نفر بودند، سر کار برگردانیم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.