تقارن و این جهان زیبا
درباره نویسنده لئون لدرمن:
لئون لدرمن (Leon M. Lederman) نویسنده کتاب تقارن و این جهان زیبا، برنده جایزه نوبل (باتاویا، IL) نویسنده کتابهای فراتر از ذره خدا، فیزیک کوانتومی برای شاعران، و تقارن و جهان زیبا (مؤلف با کریستوفر تی هیل)، و همچنین ذره خدا (با دیک تریسی) است. او بهعنوان ویراستار پرترههای دانشمندان بزرگ آمریکایی و مشارکتکننده در سواد علمی برای قرن بیست و یکم خدمت کرده است. او قبلاً محقق مقیم آکادمی علوم و ریاضیات ایلینویز و استاد علوم پریتزکر در مؤسسه فناوری ایلینویز و مدیر بازنشسته آزمایشگاه ملی شتاب دهنده فرمی است.
درباره کتاب تقارن و این جهان زیبا:
لئون ماکس لدرمن فیزیکدان برندهی جایزهی نوبل و کریستوفر تی هیل فیزیکدان، مفهوم فوق-العاده ظریف تقارن را شرح میدهند و از همهی پیامدهای بنیادین آن در حیات روی زمین و جهان هستی در مقیاس بزرگ میگویند. این دو نه تنها به زبان ساده مفاهیمی را توصیف میکنند که خاصهی فیزیکدانها و ریاضیدانها هستند، بلکه از زیبایی ژرف نهفته در طرح جهان هستی نیز سخن میگویند. مرکز ثقل داستان تقارن، ریاضیدان استثنایی، بیادعا، و گمنام آلمانی، امی نوتر، است. او که در دنیا کمتر شناخته شده است، به اندازهی اینشتین تأثیرگذار بوده، چندان که اینشتین او را به عنوان «فکر ریاضیاتی نافذ» میستاید. نوتر در یکی از پژوهشهای آغازیناش ثابت کرد که قانون پایستگی انرژی با ایدهی تقارن رابطه دارد و از اینرو ریاضیات زیربنای مهمترین مفهوم فیزیک نوین را بنیاد نهاد.
لدرمن و هیل بر اساس قضیهای که نوتر ثابت کرد، از مفاهیمی دربارة جهان هستی رونمایی میکنند که عامهی مردم از آنها بیاطلاع هستند، لیکن این مفاهیم در مهبانگ، نظریهی نسبیت اینشتین، مکانیک کوانتومی، و بسیاری از شاخههای دیگر فیزیک، پیامدهای مهمی دارند. این دو با استفاده از مثالها و شکلهای ساده، به این مفاهیم حیات میبخشند. این کتاب چشمان شما را به دنیایی باز میکند که فکر نمیکردید وجود دارد.
قسمتی از کتاب تقارن و این جهان زیبا:
«ده میلیون سال از مهبانگ میگذشت که مه رقیقی از ذرات جهان را فرا گرفت. مه رقیقی در فضا پراکنده شد که تنها سبکترین عناصر، اکثراً گاز هیدروژن و کمی هم گاز هلیم، را داشت. مقداری از ذرات بنیادی بهجایمانده از لحظهی وحشیانهی آفرینش نیز بود که در فضا آزادنه این سو آن سو میرفتند. تاریک بود و اندک اندک سرد میشد، شعلهی فروسرخ کمسویی روشنایی داشت و شعلهی سردشدهی آتش خاموشی را میمانست.
جهان هستی در ده میلیون سالگیاش، انگار که در حال جان دادن باشد. جهان مادهای نداشت که بتواند با آن اجسام جامدی بسازد. چنین مینمود که هیچگاه چیزی وجود نخواهد داشت، نه صدف دریاییای، نه درختی، نه کوه یخی، نه مجسمه داوودی، نه آزادراهی، نه سیم گیتاری، نه پری، نه مغزی، نه ابزار سنگی باستانیای، نه حتی کاغذی که باخ بتواند روی آن کانتاتای خود را بنویسد. به راستی که سنگی، شنی، آبی، یا جو سیارهی قابل تنفسی نمیتوانست وجود داشته باشد، چه رسد به سیارهای. هیچ جامدی نمیتوانست از گازهای پراکنده یا ذرات بنیادی گریزان شناور و تکافتاده در فضای بیکران، شکل بگیرد. در عرض ده میلیون سال که زمانی کافی برای شکلگیری سیارهای، یا حتی کل گونههای حیات در روی زمین نیست، جهان بیشکل، سرد، تاریک و به ظاهر در حال اهتزار بود.»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.