سقوط گوندولین
درباره نویسنده جی آر آر تالکین:
جی آر آر تالکین (John Ronald Reuel Tolkien) نویسنده کتاب سقوط گوندولین، با نام کامل جان رونالد روئل تالکین، (زادهی ۳ ژانویه سال ۱۸۹۲ در بلوم فونتین، آفریقای جنوبی – درگذشتهی ۲ سپتامبر سال ۱۹۷۳ میلادی)، نویسنده و زبان شناس بریتانیایی است که کتابهای هابیت و ارباب حلقهها، از آثار اوست. او از سال ۱۹۲۵ تا ۱۹۵۹، استاد زبان شناسی تاریخی در دانشگاه آکسفورد بود. تالکین علاوه بر کتابهای یاد شده که معروف تر و شناخته شدهتر هستند، آثار داستانی دیگری به نامهای سیلماریلیون، ماجراهای تام بامبادیل، میرود راه پیوسته تا آن سو و فرزندان هورین دارد که عمدتا پس از مرگش منتشر شدند و در مورد موضوعی هستند که آنها را رشته افسانه (Legendarium) مینامید و در اصل یک اسطوره شناسی خیالی برای گذشتهی دور زمین هستند.
وی علاقهی وافری به ساختن زبان های علمی یا فراساخته داشت. او شاید تنها کسی باشد که ۱۵ زبان ساخته است. با این حال، توصیهی او به کسانی که علاقهمند به زبان بین المللی هستند این است که: «از اسپرانتو پشتیبانی کنید». تالکین در جایی گفته است که انگیزهاش از نگارش کتابهای تخیلیاش (مانند ارباب حلقه ها) و به وجود آوردن میان زمین (Middle earth) این بوده است که زبان های فراساختهی او در آن صحبت شود.
درباره کتاب سقوط گوندولین:
پس از ماجرای برن و لوتین، کریستوفر تالکین با همان روش «تاریخ در تسلسل» به نگاشتن سقوط گوندولین پرداخت. از زبان جی. آر. آر. تالکین این «نخستین داستان حقیقی این دنیای تخیلی بود» و در کنار برن و لوتین و فرزندان هورین، یکی از سه «قصه بزرگ» روزگار پیشین است.
کتاب سقوط گوندولین را به جرئت میتوان خاصترین اثر منتشرشدهٔ تالکین پس از مرگ وی به حساب آورد. کریستوفر تالکین این اثر را با چنان کمال و انسجامی گردآورده و ویراسته است که علاقهمندان به رشته افسانه بدون آنکه پیش از این کتابی از تالکین را خوانده باشند، میتوانند تنها با مطالعه پیشگفتار کریستوفر به مطالعه این داستان جذاب بپردازند، بیآنکه کمبودی از لحاظ اطلاعات یا دشواری مفهوم متن برای مخاطب احساس شود؛ معضلی که در سیلماریلیون، قصههای ناتمام، برن و لوتین و حتی تا حدودی در فرزندان هورین وجود دارد. البته اگر تمامی آثار منتشرشدهٔ تالکین (منجمله هابیت و فرمانروای حلقهها) را خوانده باشید، جذابیت این داستان برایتان دوچندان خواهد بود.
قسمتی از کتاب سقوط گوندولین:
آنگاه لیتلهارت پسر برونوِگ گفت: «پس بدان که تور آدمیزادی بود که در روزگاران بسیار کهن در آن سرزمین شمالی میزیست که دور-لومین یا سرزمین سایهها خوانده میشد، و از میان الدار، نولدولی بیش از همه آنجا را میشناختند.»
نسب تور به مردمانی میرسید که در جنگلها و کوهها سرگردان بودند و از دریا چیزی نمیدانستند و برایش نغمهسرایی نمیکردند؛ امّا تور با آنها نمیزیست، و یکهوتنها در حوالی دریاچهای میتریم نام به امرار معاش میپرداخت، حال به شکار در بیشهها مشغول بود، و در جوار کرانههای آن با چنگ ناهنجار خویش که از چوب و رگوپی خرسها ساخته شده بود به تصنیف ترانه مشغول بود. حال بسیاری قدرت ترانههای پرتلاطم او را میشنیدند و از دور و کنار برای استماع نواختن او میآمدند، امّا تور نغمهسرایی را رها کرد و به مکانهایی متروک کوچید. او در آنجا بهسبب فضیلت نولدولیِ سرگردان که به او از زبان و معرفت خویش آموخته بودند، از چیزهای غریب بسیاری آگاه شد؛ امّا تقدیر او اقامت ابدی در آن بیشهها نبود.
میگویند که بعدها روزی سحر و سرنوشت او را به دهانهٔ غاری هدایت کرد که رودی پنهان از میتریم بدانجا سرازیر بود. و تور به مغاره پا گذاشت تا اسرارش را بیابد، امّا آبهای میتریم او را به جلو و درون کوه راند و بازگشت او به روشنایی ممکن نبود. میگویند که این ارادهٔ اولمو خداوندگار آبها بود که نولدولی به فرمان او آن راه پنهان را ساختند.
آنگاه نولدولی نزد تور آمدند و او را از گذرگاههای تاریک کوهها گذراندند تا آنکه سرانجام دوباره در روشنایی بیرون آمد، و دریافت که رود به تندی در فرکندی بسیار ژرف با دیوارههایی غیرقابل صعود فرو میریزد. تور دیگر میل بازگشت نداشت، میخواست که پیوسته پیش برود، و رود همواره او را به سوی غرب هدایت میکرد.
خورشید از پس پشت او بالا آمد و در برابر صورتش قرار گرفت، و در جایی که آب در میان تختهسنگها کف میکرد یا از فراز آبشارها به پایین میریخت، گاهبهگاه رنگینکمانهایی از این سو تا آنسوی فرکند بافته میشد، امّا به هنگام ایوار، دیوارههای صیقلی آن زیر نور خورشید در حال غروب میدرخشید، و بدین سبب تور آن را صخرهٔ زرین یا آبکندِ سقفِ رنگینکمان نامید، که در زبان نومها گلورفالک یا کریس ایلبرانتهلوت است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.