فائزه ذبیحالهی
طول موج بیصدا
158,000 تومان
سها گوشهی اتاق با آن پیراهن آبی رنگش ایستاده بود و با چشمان معصومش به من زل زده بود و سعی در مهار اشکهایش داشت. حوصلهی کش آمدن ثانیهها را نداشتم. دوست داشتم هرچه سریعتر این کابوس تمام شود. وقتی قرار است در مسلخ، جانت را با ضربهای کاری بگیرند دیگر امیدی نداری و میخواهی هرچه سریعتر ضربهی تیز شمشیر...