فاطمه خاوریان
نقاب
250,000 تومان
نگاهش را از اتاق میگیرد و مستقیم به چشمهای نگران پناه زل میزند... قیچی را میگیرد و پناه گیج نگاهش میکند... شاهرخ جدی و عاصی لب میزند: -کجای موهات و گرفته بود؟ نگاه ناباور پناه روی چشمهای جدی شاهرخ میماند. پلک نمیزند.... نفس نمیکشد... صدای جدی شاهرخ نفسش را میبرد: - با شمام! پناه گیج دست میبرد و طرهای از...